عالم از جُرگه عشاق مبادا خالی
زهرا زاهدی
1
«خانه ادبیات افغانستان» ده ساله شد. رسیدن به چنین مرحلهای برای هر نهادی، امری مهم به شمار میرود، چه رسد به آنکه آن نهاد، بارِ ادب، فرهنگ و هنر را نیز بر دوش کشیده باشد؛ چرا که کار فرهنگی کردن در سرزمینهای ما، به نوعی، خود را در دل توفان بلا انداختن است. گذر از فراز و نشیبهای سیاسی و اجتماعی بسیار یا روی آوردن به هر دلمشغولی نام و نانآوری به جز ادب، فرهنگ و هنر میتواند بهانهای باشد برای رها کردن این راه پر پیچ و خم و پر دردسر. «خانه ادبیات افغانستان» نیز در سالهایی بنیان نهاده شد که تب روی آوردن به فرهنگ و هنرِ نیمهجان کشور بعد از رهایی از چنگال طالبانیسم در تن و جان عدهای شدت گرفته بود. عدهای از همین نسل متعهد با آرمانهایی بلند و عشق به فرهنگ، زبان و ادب پارسی پای در میدان نهادند و «خانه ادبیات افغانستان» در سال 1382 پا گرفت.
هم اکنون یک دهه از فعالیت این نهاد میگذرد. بحق، دور از هیاهوهای میانتهی، هر قدر در کارنامه خانه ادبیات مینگریم، بسیار قابل توجه است؛ چرا که این نهاد در درجه اول، در جغرافیای مهاجرت شکل گرفته است و طبیعتا همین عامل میتواند دایره بسیاری از فعالیتها و دامنه گستردگی بسیاری از کارها را محدود کند. دوم، آنچه تا امروز خانه ادبیات افغانستان را آهسته و پیوسته رو به جلو آورده، عشقی است که در رگهای این جماعت میجوشد که بی چشمداشت نان و نام، از آغاز تا به امروز در این راه، صادقانه گام برداشتهاند.
در طول این سالها، برخی اعضای بنیانگذار خانه ادبیات به آن سوی آبها کوچیدند، برخی در کابل به فعالیت مشغولند و دوستان باقیمانده، چراغ این خانه را در تهران همچنان روشن نگه داشتهاند و در طول سالها رویارویی با مشکلات کوچک و بزرگ، همچنان پای در راهند و مقصد، ناتمام است. همانا از کارنامه خانه چنین برمیآید که این ده سال به آب و آتش زدنها، با وجود انتقادهایی که گاه از گوشه و کنار برمیخیزد، ده سالِ نیک بوده، هر چند با افت و خیزهایی نیز همراه شده است.
اکنون برخی فعالیتهای خانه ادبیات افغانستان را به اختصار برمیشمارم:
- برگزاری شش دوره جشنواره ادبی «قند پارسی» در دو بخش شعر و داستان و برگزاری دو دوره «جایزه ادبی نوروز»، کار جدیدی در ادبیات مهاجرت به شمار میآید. شناخت استعدادهای جوان و تشویق آنها و به وجود آوردن فضای رقابتی، علاوه بر ایجاد هدفمندی و هدایت آنان به سمت جدّی شمردن ادبیات میتواند به انگیزهآفرینی در نسل جوان ما بینجامد. مشارکت گسترده اهالی ادب در دورههای متفاوت این جشنوارهها بیانگر این موضوع است. همچنین نکوداشت پیشگامان ادبی، فرهنگی و هنری کشور و ایجاد تعامل میان چهرههای مطرح و نسل جوانتر، کاری است بسیار اثرگذار.
- برگزاری چهار دوره «روایت همدلی» برای گسترش پیوند میان همزبانان ایران و افغانستان اهمیت فراوان دارد.
- انتشارات خانه ادبیات افغانستان با چاپ 17 گزیده آثار اهل ادب داخل و خارج کشور و انتشار 6 شماره مجله تخصصی شعر «فرخار» و 6 شماره مجله تخصصی داستان «روایت»، تا کنون فعال بوده که جای امیدواری است.
- برگزاری سلسله همایشهای نقد ادبی «شبهای کابل» (22 نشست) و نشستهای ماهانه «نقد و بررسی ادبیات معاصر افغانستان» (46 نشست) و «کتاب ماه» (12 نشست) با رویکرد ترویج فرهنگ نقد و نقدپذیری، تلاشی گسترده در این راه فرخنده است.
- برگزاری کلاسهای آموزشی در بخشهای روزنامهنگاری، فن بیان، انیمیشن، آشنایی با عناصر داستان، عروض و قافیه، نقد مکتوب و کارگاه شعر نیز بر دانش اعضا افزوده است.
خانه ادبیات افغانستان با توجه به دستاوردهایش، نهادی کاملا شناخته شده برای اهل ادب و فرهنگ در قلمرو مهاجرت و نیز پس از استقرار در کابل، مرکزی آشنا برای همه اهل قلم کشور ماست. در این میان، این نکته بسیار اهمیت دارد که نهادهایی از این دست حتی در داخل نیز از حمایت دولت محرومند. رشد کردن در چنین فضایی، نیازمند خوداتکایی و ایستادگی است که خود بر چالشها و سختیهای کار میافزاید. در واقع، نگاهی به روند فعالیتهای حلقهها و مؤسسههای فرهنگی و ادبی در داخل کشور که به جلسههای معمول و چاپ مجموعههایی بسنده کردهاند، روایتگر همین معضل است. تا کنون هیچ نهاد رسمی و غیر رسمی در داخل افغانستان، عهدهدار برگزاری همایش یا نشستی فراگیر نبوده است تا بزرگان ادبی و فرهنگی ما فارغ از رنگ و ریای بیرون، به گفتوگو و اشتراک گذاشتن اندیشهها و آثارشان بپردازند. تمامی این عوامل دست به دست هم دادهاند تا جامعه فرهنگی و ادبی ما، فعالیتهای پراکندهای در داخل و خارج کشور داشته باشند و از دور، یکدیگر را نقد کنند. فضای مجازی و آثار مکتوب، اندکی از این معضل کاسته است، اما همچنان این دور از هم بودنها و نشستنها، وادارمان میکند تا انگشت انتقاد گاه بیانصافانه را به سمت یکدیگر نشانه بگیریم. همه نیازمندیم که برای جلوگیری از تکبعدی شدن فعالیتهایمان، دور جدیدی از گفتوشنودهای مؤثر را آغاز کنیم بی هراس از رنگ و لعابهای پیرامون. تا باد، چنین بادا.
2
برای من، خانه ادبیات افغانستان، با جشنواره «قند پارسی» آغاز شد. برای اولین بار در هتل فردوسی تهران، دیدن جمعی از نویسندگان و شاعران هموطن چنان ذوقزدهام کرده بود که قابل وصف نیست. آن روزها جوانی بودم که دیدن چهرهها و نامهایی که حالا از صفحههای «گلبانگ» و «دُرِّ دَری» و دیگر نشریههای مهاجران بیرون آمده و مقابلم نشسته بودند، بیاندازه شگفتزدهام میساخت؛ جماعتی که در نهایت صمیمیت گرد هم مینشستند و از خود و آثارشان میگفتند. شاید آن روزها ادبیات، دغدغهای جدّی برای من نبود. ساعتها در راهروی هتل فردوسی نشستن و از بزرگان، شنیدن و دیدن آن همه چهره جوان و پرانرژی، من ِمجنون درونم را عاصی ساخت. بیشک، اگر «قند پارسی» نبود، اگر ساعتهای طولانی شعرخوانی و داستانخوانی و گپ و گفت با دوستان و دیدن بزرگانی چون کاظمی، مظفری، خاوری و پیام نبود؛ اگر تلاشهای بیوقفه افرادی مثل محمدحسین محمدی، سید ضیا قاسمی، محمدسرور رجایی، صادق دهقان، شکریه عرفانی، محبوبه ابراهیمی و عزیزان دیگر برای برگزاری این جشنواره، به دیدن زهرا حسینزاده و رحیمه میرزایی و دیگر دوستان شاعر و داستاننویسم نمیانجامید، شاید این روزها دغدغهای نداشتم برای نوشتن و سرودن. در واقع، جشنواره «قند پارسی»، میعادگاه دیدارها و کشف چهرههای تازه در شعر و داستان عالم مهاجرت بوده و هست. در سالهای واپسین نیز این همایش مهم با استقبال چهرههای جوان داخل و خارج روبهرو شده است که امید میرود این پیوند و تعامل همچنان برقرار بماند.
خانه ادبیات برای من، با نشستهای هفتگیاش زنده است و دیدن جوانانی که از میان همه گرفتاریهای عالم، به ادبیات پناه آوردهاند و گرفتار «کلمه» و کلامند. شوقی که ناچارم میکند تمام راه طولانی، خستهکننده و کویری قم تا تهران را ندیده بگیرم تا برای ساعتی و دقایقی، بشنوم آن همه شور و شیدایی را. دوستانم را میبینم که با وجود تمام مشکلات شخصی و عمومی، بی هیچ چشمداشتی تلاش میکنند این دریچه همچنان گشوده بماند. به همین دلیل، از محمدحسین محمدی و محمدسرور رجایی باید قدردان بود که با مدیریت شایسته خویش توانستهاند بیش از پیش به این نهاد سروسامان بدهند و نیز دوستان کوشای دیگری از خرد و کلان و قدیمی و جدید که تلاشهای آنان کمتر دیده میشود، اما همیشه در برطرف کردن مشکلات این خانه سهمی مؤثر دارند و حتا صرف حضورشان مایه دلگرمی دیگر اعضاست، همچون عارف جعفری، صادق دهقان، علیمدد رضوانی، محمدحسین فیاض، مریم احمدی، منیژه تمنا، تینا محمدحسینی، رضا اسدی، فاطمه موسوی، محمود تاجیک، جعفر واعظی و دیگر عزیزانم.
چون سالهاست از دور و نزدیک، شاهد عینی سختکوشیهای دوستانم و گرفتاریها و دشواریهای کارشان بودهام که از عینک مخاطبان بیرونی گاهی هرگز دیدنی نیست، وظیفه خود میدانم به عنوان عضو کوچکی از جامعه ادبی کشورم، تلاشهای این عزیزان را یادآوری کنم و زنده باد بگویم به آنان که برای زنده نگه داشتن فرهنگ و ادب پارسی گام برداشتهاند. برای تمام کسانی که در طول این سالها به طور خالصانه، با قلم، قدم و اندیشه خود برای بهبود فعالیتهای خانه ادبیات کوشیدند، در هر گوشه از سرزمین خداوند که هستند، سلامتی و نیکی آرزو میکنم.
بسیاری از ما عادت کردهایم، تنها نیمه همیشه منتقدمان را فعالتر و نیرومندتر از نیمه خوشبینمان نگه داریم. هر کاری و تلاشی، ضعفهای خاص خود را دارد، ولی اگر جایی، تلاشی را مقرون به نیکاندیشی و سختکوشی دیدیم، نباید از آن به سادگی بگذریم، آن هم در فضا و زمان و مکانی که هرگونه تلاش فرهنگی با انبوهی از محدودیتهای مادی و معنوی روبهروست. نکته پایانی آنکه هرچند خشت اول خانه ادبیات افغانستان در مهاجرت بنا شده است، خانه تمامی اهل ادب، فرهنگ و هنر افغانستان به شمار میرود. این خانه پایدار باد.