چند نکته درباره داستان «مرد عنکبوتی» نوشته ریحانه بیانی
اشاره
«مرد عنکبوتی»، داستانی از ریحانه بیانی است که در بخش داستان سایت خانه ادبیات افغانستان منتشر شده است. اکنون نقد و نظر حسین قلندری را بر این داستان مرور میکنیم.
چند نکته درباره داستان «مرد عنکبوتی» نوشته ریحانه بیانی
حسین قلندری
یک ـ قرار گرفتن داستان در ردیف داستانهای اندیشهای
«مرد عنکبوتی»، روایتی است که زمانی حدود یک ساعت از زندگی راوی را در خانه بیان میکند. راوی، دختری است آشنا به آداب معاشرت و معتقد به باورهای مذهبیاش که در حوادثی منطقی و با همکلامی با خواهرزاده، برادر و پدرش، نگرانی خود را از فضای فرهنگی وارد شده به خانهاش بیان میکند. این داستان را در نوع داستان اندیشه میتوان قرار داد که بیشتر داستانهای اندیشه از نظر موضوع، اجتماعی هستند.
دو ـ تنبلی داستاننویسهنگام نوشتن
یکی از ضعفهای داستان، انتخاب ساختار پیش پاافتاده یا دمدستی آن است. این ساختار زیباییهایی دارد و توالی حوادث در آن منطقی است، اما حادث شدن آنها در سادهترین شکل ممکن صورت گرفته و باعث شده است مجال پرداخت به بسیاری از نکتههای مبهم فراهم نشود و داستان ابهامهای زیادی داشته باشد. ساختار خوب باعث توسعه داستان میشود و در این توسعه، تمام روابط علّی و معلولی نه تنها بین حوادث داستان، بلکه بین تمام اجزای آن روشن میشود. این بیحوصلگی و ارزش قائل نشدن برای پیدا کردن طرحی مناسب برای روایت داستان چیزی است که بیشتر داستاننویس های امروزی ما گرفتار آن هستند. خودم نیز در مقام یک داستاننویس به ساختار خوب اهمیت میدهم، اما گاهی گرفتار این سرآسیمهنویسی میشوم.
سه ـ وجود ابهامهای بسیار در داستان
داستان نتوانسته جغرافیای خودش و ملیت راوی را نشان دهد. در ادبیات داستانی، قوانین نانوشتهای وجود دارد که بعضی از آنها هم درست است. برای مثال، در صورت مشخص نشدن جنسیت راوی تا پایان داستان، خواننده جنسیت راوی را جنسیت نویسنده اثر در نظر میگیرد و همچنین است ملیت راوی. چنانچه ملیت راوی مشخص نباشد، ملیت او همان ملیت نویسنده خواهد بود. شاید بعضی برای این بیهویتی داستان و راوی دلایلی محتوایی بتراشند، اما نمیتوان به چنین کاری دست زد؛ زیرا این زمینه سبب میشود چرایی و چگونگی شخصیتهای داستان روشن و درک شود. به زبان سادهتر، کیفیت شخصیتها تابع اوضاع اجتماعی و جغرافیاییشان است. اسامی شخصیتها را نمیتوان عامل تعیینکنندهای برای ایرانی بودن خانواده داستان دانست. همچنین تنفر فرهاد از طالبان را نمیتوان دلیل کافی برای افغانستانی بودن خانواده در نظر گرفت؛ زیرا این گروه منحوس توفیق یافتهاند چهره خود را جهانی کنند، چنانکه در کره جنوبی هم برای کودکان انیمیشنی ساخته شد که قهرمانان کرهای انیمیشن با طالبان در نبرد هستند. در نهایت، خواننده چارهای برای روشن شدن هویت راوی پیدا نمیکند و از روی ناچاری است که هویت و ملیت راوی را هویت و ملیت نویسنده در نظر میگیرد.
فرهاد تفاوت سنی زیادی با خواهرهایش دارد تا جایی که با خواهرزادهاش، نوید هم سن و سال به نظر میآید. رفتارها و گفتارهای کودکانه و تحکمپذیریاش از کم بودن سن و سالش حکایت دارد، در حالی که خواهر بزرگش فرزندی تقریبا هم سن او دارد. سن راوی نیز با خواهر بزرگ تفاوت زیادی ندارد، چنانکه بررسی شناسنامه کتاب به جای رفتن سراغ متن اصلی رمان، فهمیدن طنز ظریف جمله پدر، رفتار تحکّمی و تربیتی با فرهاد و نظیر آن، سن نسبتاً زیاد راوی را اثبات میکند. گاهی در خانوادههای پرجمعیت دیده میشود که فرزند ارشد خانواده با عمو، دایی، عمه و … همسال یا حتی بزرگتر است، اما در این داستان به افرادی به عنوان خواهر یا برادر فرهاد اشاره نشده است تا فاصله بین فرهاد و راوی داستان را پر کند.
نپرداختن به شخصیت مادر به عنوان عامل اصلی تربیت در خانه و مشخص نشدن علت حضور فرزانه و فرزندش در خانه پدر نیز از ضعفهای دیگر داستان است.
همچنین حالتی که در آن، پدر در حال ترجمه مقاله ایدئولوژیک است و دخترش در حال مطالعه (خانواده فرهنگی)، با روشن بودن بی دلیل تلویزیون آن هم روبهروی پدری در حال ترجمه، متضاد است. روشن بودن مداوم و بی دلیل تلویزیون در خانه را نشان افسردگی یا پوچی خانواده میدانند که با روشن گذاشتن رادیو، تلویزیون یا موسیقی، مجال فکر کردن و یادآوری مشکلات را به خود نمیدهند. در خانوادههای پوچ نیز این کار را عامل سرگرم شدن و پوشیده ماندن بیهدفی زندگی و بیهویتی میدانند که هر دوی اینها با شرایط خانواده داستان در تضاد است.
هرگاه کسی در دنیای واقعی بخواهد دیگران سخنی غیر واقعی را از او باور کنند، برای آن سخن، سندی نیز بیان میکند که آن سند هم غیر واقعی است. بر فرض، اگر جمله “با بچهها بیرون غذا خوردم” را یک سخن غیر واقعی از کسی در نظر بگیریم، گوینده بیرون غذا نخورده و “بچهها” هم سندی است که معمولا در کنار فعل به کار میرود، اما منطق دنیای داستان کاملا متفاوت است. داستان آن متن ادبی و روایی است که بیشتر ساختگی و خیالی باشد، نه واقعی. پس نیازی نیست که نویسنده، نگران باور کردن جمله خبریاش در داستان باشد. برای نمونه، در جمله “مقاله مدرنیته و اسلام را که دیشب برایش دانلود کرده بودم”، کلمه “دیشب”، مصداق این سند آوردن است. آشکار است که وجود کلمه “دیشب” هیچ ضربهای به جمله و داستان وارد نمیکند و قصد از گفتن این مطلب، سبک ساختن خاطر نویسنده است تا بدون نگرانی در مورد باور شدن یا نشدن جملههای خبری داستان و با ذهنی آزادتر به داستان بپردازد.
چهار ـ موفقیت در پرداخت شخصیتها
شخصیت راوی و جایگاه او در خانه با مدارا کردن با خواهرزادهاش، سکوت در برابر خواهر بزرگترش (مادر نوید)، لطافت رفتار او با پدر و برخورد مدیریتی و تربیتی با برادر کوچکش، ملموس و باورکردنی می شود.
شخصیت نوید و فرهاد هم با رفتارهای کودکانهشان به خوبی دیده میشوند. فقط انتظار میرود گفتارها کودکانهتر باشند. برای مثال، فرهاد در جایی میگوید: “نگران نباش، اینا طالبن، قیافه فرماندهشونو نگا کن”. این دیالوگ میتوانست از “اینا طالبن …” شروع شود تا هم هیجان فرهاد را هنگام بازی نشان دهد و هم منطق رفتار کودکانه رعایت شود؛ چون کودکان و نوجوانان هیچگاه دلیل سؤالهای والدین (بزرگترها) را از سر دلواپسی آنها نمیبینند، بلکه تنها دلیل سؤالهای والدین را تلاش آنها برای ایجاد مزاحمت میدانند.
شخصیت پدر و فرزانه با توجه به میزان اثرگذاری آنها در داستان، با تکدیالوگهای آنها و کنشهای دراماتیکشان به اندازه کافی و خوب نشان داده شده است.
پنج ـ انتخاب هوشمندانه راوی
راوی، هوشمندانه انتخاب شده است. کنشها و متانت در رفتار راوی، بلوغ فکری وی را نشان میدهد و این بلوغ به ظرافت نگاه او به حوادثی که در خانه اتفاق میافتد و اندیشه تولید شده از این عناصر تصویری اعتبار میبخشد.
شش ـ کاربرد مناسب عناصر فرهنگی
سخن داستان در باب فرهنگ است که با هوشمندی و ظرافت، عناصر فرهنگی به طور منطقی در جریان پیشرفت داستان نمایش داده میشوند. به طور کلی، نویسنده توانسته است عمد خود را در نشان دادن ابزار فرهنگ و گونههای رسانه در لابهلای جریان داستان پنهان سازد.
هفت ـ حساسیت موضوع
از دیگر نکات مثبت داستان میتوان به حساسیت موضوع داستان اشاره کرد. از نظر رقیبان بیروح و بیرحم جهانی، ادبیات با تمام بزرگی و انواع متنوعش فقط یک نوع از انواع پیچیده رسانه به شمار میآید و رسانه با تمام ابهتش در تعریف آنها فقط ابزاری برای انتشار افکار و باورها، پوشش و رفتارهای (فرهنگ) خاص است. منظور، ایراد گرفتن از این تعاریف از ادبیات و رسانه نیست و تعریف درست هم همان است. داستان حاضر نیز برای آگاهی بخشیدن نسبت به انواع رسانه و تأثیر آن در ایجاد رفتارهای ناهنجار (علاقه فرهاد به کشتن و علاقه نوید به پوشش «مرد عنکبوتی» و تقلید از رفتار او) میکوشد. از نظر تکنیک، نهایت زیبایی این تلاش در آن است که داستان با ورق زدن برگهای کتاب (از انواع ابتدایی رسانه) شروع میشود و به سمت انواع دیگر رسانه مانند تلویزیون، اینترنت و بازی GAME (از انواع امروزی رسانه) پیش میرود تا با جمله “میروم تا «مرد عنکبوتی» را روی کاغذ بیاورم”، دو منتهاالیه انواع گوناگون و پیچیده رسانه را در یک جا جمع کرده باشد.
هشت ـ لایه دوم داستان
اگر بنا بر دلایلی که گفته شد، خانواده داستان را یک خانواده افغانستانی مهاجر در نظر بگیریم، داستان لایهای دیگر خواهد داشت. داستان، خانوادهای را نشان میدهد که مدعی فرهنگ و پاسبانی اصالتهاست. البته این خانواده متعصب به اسلام و افغانستان، گرفتار فرهنگی شده که بسیار نرمتر و خاموشتر وارد خانه شده و تثبیت گشته که نه کسی به آن توجه دارد و نگران آن است و آن را میتوان از نوع نامگذاری اعضای خانواده دریافت و شاید اینجا بتوان از پرداخت نشدن شخصیت مادر، برداشتی محتوایی داشت. البته در این صورت، باز هم با پرداخت خلاقانه شخصیت مادر میتوانست به این مهم دست یابد که پیشتر هم گفتیم این خلأ رخ داده درباره شخصیت مادر، یکی از کاستیهای داستان است.
نه ـ یکدستی زبان
در ادامه این بحث میتوان به زبان یکدست این داستان اشاره کرد.
همچنین داستان در تمییز دادن بین فرقههای مسلمانان در روایتی داستانی و نرم، موفق بوده است. خانواده داستان نسبت به مسلمانها تعصب دارند، اما از طالبان که نمادی جهانی برای مسلمانان شده است، متنفرند. این نفرت داشتن با دیالوگ فرهاد هنگام کشتن مسلمانهای بازی و با کنایه خواندن جملهای از مقاله از زبان پدر، به خوبی نشان داده شده است.
ده ـ سخن پایانی
آن چیزی که این داستان را ارزشمند میسازد، عمق داشتن داستان است. عموما در داستان اندیشه، گفتمان اصلی داستان به صورت سطحی بیان نمیشود و فقط حوادثی به تصویر کشیده میشود و از مجموع آنچه گفته میشود، خواننده، جدا از قصه روایت شده، متوجه شرایطی خاص و پیام دیگری در داستان میشود و همان طور که گفته شد، داستان در لایههایی دیگر، حرفهای متفاوتتری برای گفتن دارد.
لینک داستان «مرد عنکبوتی»
http://www.khane-adabiat.com/?p=1508