خواستم بگویم خون را ببین
خواستم بگویم خون را ببین، نام رمانی است که در بهار سال جاری روانه بازار کتاب شده است. این رمان 273 دارد و با شمارگان یک هزار و پانصد نسخه و با قیمت 12 هزار تومان از سوی انتشارات زاوش منتشر شده است.
خانم رویا شکیبایی اولین کتاب خود را برای زنان همیشه عاشق، همیشه پایدار و مادرش تقدیم کرده است.
رمان خواستم بگویم خون را ببین، روایت روزها و شبهایی است که وی در افغانستان گذرانده است. نگاه مردم شناسانۀ شکیبایی در این رمان قابل تحسین است. نویسنده با توجه به شغلی که دارد بسیار راحت به شخصیتهای رمانش نزدیک شده و مخاطب را با فضای درونی آنها نزدیک میسازد.
به باور نویسندۀ کتاب، این کتاب شخصیت محوری ندارد و شخصیت اصلی اش كشور افغانستان است. این در حالی است که روایت زندگی زنان افغانستانی در این رمان بسیار پر رنگ است. نویسنده کوشیده است که شرایط سخت و دشوار زنانی را که مشغول به تحصیل و كار هستند، توصیف کند.
شکیبایی با توجه بر این که زمانی را در افغانستان زندگی و كار كرده است، نیم نگاهی هم به شباهتهای فرهنگی دو کشور داشته است. برترین ویژگی این کتاب این است که نویسندۀ آن مرتکب اشتباهی در انتخاب اسامی شخصیتهای این رمان نشده است.
در بخشی از رمان آمده است: «راستی راستی داشت می آمد.نفهمیدم چه شد که یکهو باز ایستاد و بعد پوف کرد توی هوا و چیزی از قُلۀ آن جهید بیرون و فواره زد تو آبی آسمان. چرا کسی از سالن تریا بیرون نمی آمد؟ شمس، آن استرالیایی پردار پس کجا بودند؟ فریاد زدم هادی! بوی سوختگی در هوا پیچید. آسمان قرمر قرمز شد. خونین شد. قُّله منفجر شده بود و فشههای خون از آن افشانه میزد و می ریخت پایین، تو سینه کوه حالاست که برسد به من. دویدم طرف در سالن تریا.