«ادبیات مهاجرت افغانستان»؛ هم‌چو «کاخی بلند» (1)

یادداشت محمدصادق دهقان

«ادبیات مهاجرت افغانستان» در ایران، بخشی از ادبیات مهاجرت افغانستان در سراسر جهان است که به دلیل حضور پایدار مهاجران افغانستانی در این کشور در طول بیش از چهار دهه، به اصلی‌ترین جریان «ادبیات مهاجرت» بدل شده است. این جریان که از دهه 1360 خورشیدی (1880 میلادی) زاده شد، با کدّ یمین و عرق جبین پیش‌گامان این عرصه در دهه 1370 کاملاً تثبیت شد و پس از آن، با حضور جوانانی تازه‌نفس و پرتلاش در بستری تثبیت‌شده، فعالیت خود را در دهه‌های 1380 و 1390 ادامه داد.

برخی ویژگی‌های برجسته این جریان که آن را به پدیده‌ای ارزشمند برای پژوهش‌‌های میان‌رشته‌ای از جنبه‌های گوناگون جامعه‌شناختی، انسان‌شناختی و فرهنگی بدل می‌کند، عبارتند از: تبدیل شدن از تلاش‌های فردی به کوشش جمعی و سپس نهادی؛ فهم سودمندی و ارزشمندی مشارکت جمعی؛ استفاده از امکانات محدود محیطی و اجتماعی برای پیشبرد اهداف گروهی و عمومی؛ بهره‌گیری از ابزار آزمون و خطا برای فعالیت جمعی؛ یادگیری فن اداره و مدیریت فعالیت‌های جمعی؛ حاکم بودن روحیه تلاش شبانه‌روزی، پی‌گیر و امیدوارانه برای تحقق اهداف جمعی؛ تجربه‌آموزی از کنش‌های جریان ادبی، هنری و فرهنگی کشور میزبان؛ فهم شیوه‌های تعامل و رایزنی درون و برون‌نهادی؛ بهره‌گیری از ظرفیت خلق‌شده برای افزایش تفهیم و تفاهم میان مردم میزبان و مهاجر و کاهش آسیب‌های مهاجرتی؛ فرهنگ‌سازی مستقیم و غیر مستقیم در میان مردم میزبان و مهاجر و ارزش‌آفرینی؛ پرورش چند نسل از آفرینندگان فرهنگی، هنری و ادبی؛ شناسایی و معرفی استعدادهای فرهنگی، هنری و ادبی؛ معرفی میراث فرهنگی، پیش‌گامان و نخبگان فرهنگی، هنری و ادبی به نسل جدید؛ به ثمر رساندن فعالیت‌های بسیار گران‌بار و فراتر از اندازه تصور (نشست‌های هفتگی، کارگاه‌های آموزشی، همایش‌های عمومی، جشنواره‌های تخصصی، انتشار فرآورده‌های فرهنگی، کتاب و مجله‌های تخصصی) و در نهایت، بدل شدن به جریانی پیشینه‌دار، پایدار، اثرگذار و هدایتگر.

این در حالی است که ادبیات مهاجرت افغانستان در پاکستان تنها در ابتدای دهه 1370/1990 با حضور معدود فرهنگیانی شکل گرفت که از جنگ‌های داخلی به آن جا پناه برده بودند و دیری نگذشت که همگی به غرب کوچیدند و جز انتشار چند کتاب و یکی دو مجله، اثری از آن دوره بر جای نماند. مهاجرت اهل فرهنگ افغانستانی به غرب حتی پیش از اشغال کشور به دست اتحاد جماهیر شوروی آغاز شده بود، ولی جز تلاش شخصی انگشت‌شماری از آنان در قالب نوشتن داستان و سرودن شعر، هیچ نمودی از شکل‌گیری ادبیات مهاجرت در آن خطه به چشم نمی‌خورد. نخستین تلاش‌های منسجم‌تر این بخش از فرهنگیان از دهه اول قرن بیستم میلادی کم‌کم شکل گرفت که به دلیل پراکندگی فرهنگیان در سراسر این قلمرو و مشکلاتی مانند تفاوت زبان‌های مختلف در هر سرزمین مهاجرپذیر و سرگرم شدن مهاجران به کار و آموزش هم‌چنان کند پیش می‌رود. از این رو، هم‌چنان کوشش‌های فردی و گاه به گاه در آن قلمرو بیش‌تر به چشم می‌آید تا کار نهادی و پیوسته، هر چند از فعالیت چند نهاد فرهنگی و ادبی یا برخی سایت‌های فرهنگی و ادبی نمی‌توان چشم پوشید.

در این میان، پیدایش نظام سیاسی تازه در افغانستان، بارقه امیدی برای همه مردم بود و موجی از کنش‌گری فرهنگی، هنری و ادبی را در درون و بیرون از کشور رقم زد. بنا بر این، فرو ریختنش در سال 1400/2021 نیز برای اکثریت مردم، به ویژه فرهنگیان و اهل قلم، ادب، هنر و دانش بسیار نامنتظره، تلخ و ناگوار بود. دروازه همان اندک مؤسسه، انجمن و کانون فرهنگی و هنری بسته شد و بسیاری از کاروانیان این قافله به گوشه و کنار گیتی آواره شدند و در پی آنند تا با دست و پنجه نرم کردن با بار این مصیبت، دیگربار، زندگی از سر بگیرند. به دلیل خفقان حاکم در برزن و روزن و نومیدی وصف‌ناپذیر رخنه‌کرده در جان و تن مردم، یارای کاری تازه برای فرهنگیانی نمانده است که هنوز در کشور مانده‌اند.

با این وصف، اگر در میانه ویرانی‌ها نیز در پی گنج باشیم، می‌توان گفت خانه‌گزین شدن بسیاری از اهالی فرهنگ در کشورهای دور و نزدیک و تکاپوی شماری از آنان برای نوشتن، سرودن، پژوهش، فعالیت هنری و کوشش‌های جمعی دیگر هم‌چنان دریچه امیدی است برای زنده ماندن چراغ فرهنگ، هنر و ادب خراسان‌زمین در سراسر جهان.

به یاری ارتباطات جهان‌گستر و نزدیک شدن همه بخش‌های جهان به همدیگر انتظار می‌رود «ادبیات مهاجرت افغانستان» که تا پیش از این بر محور قلمرو جغرافیایی و فیزیکی تصور و تقسیم‌بندی می‌شد، از آن حالت درآید و کنشگران این ادبیات در سراسر جهان بتوانند در پرتو این عنوان به آفرینشگری دست بزنند و نگذارند اخگر فرهنگ، هنر، ادب و دانش این سرزمین به خاموشی گراید.

***

«حمید مبشّر» که از شاعران نسل دوم ادبیات مهاجرت افغانستان در ایران به شمار می‌آید، در میان همگنان خود، سبک شعری متفاوتی دارد که او را از دیگران متمایز می‌سازد. شعرهای اجتماعی وی، رنگی اعتراضی دارند و شعرهای عاشقانه‌اش، رنگ و بویی اجتماعی. آگاهی مبشّر از فنون و آرایه‌های ادبی و وزن شعر فارسی در کنار خیال‌پردازی تازه و چندبعدی وی، شعرهایش را حلاوتی دیگرگون می‌بخشد. گوشه‌گزینی خودخواسته‌اش سبب شده است مخاطبان شعرش گسترش نیابد، در حالی که اگر کتاب‌های شعرش، آسان‌تر و گسترده‌تر در دسترس مردم قرار می‌گرفت، با اقبال آنان روبه‌رو می‌شد که کاستی رخ‌داده در این بخش بر دوش هم‌مسلکانش سنگینی می‌کند. حتی اگر شعرهای او به آهنگ و آواز و ترانه هنرمندان هم‌وطن و هم‌زبانش نیز راه می‌یافت، به یقین، از این حجم از غربت شعرهای وی کاسته می‌شد و گوش جان مردم نیز از شعرهای جان‌دارش محروم نمی‌ماند.

امیدوارم برپایی نکوداشتی ویژه حمید مبشّر و انتشار این ویژه‌نامه، سرآغازی باشد بر همکاری پایدارتر میان سه نهاد فرهنگی، هنری و ادبی مهاجران افغانستانی در ایران (مؤسسه فرهنگی دُرِّ دَری، خانه ادبیات افغانستان و کانون ادبی و فرهنگی کلمه) و معرفی بهتر و بیش‌تر دیگر چهره‌های کوشا، اثرگذار و ماندگار فرهنگی، هنری و ادبی افغانستان به نسل مهاجر و جامعه میزبان و گشایش راه برای انجام یافتن برخی فعالیت‌های دیگر در گرامی‌داشت خدمت‌های آنان به فرهنگ، هنر و ادب کشور.

(1) «پی افکندم از نظم، کاخی بلند/ که از باد و باران نیابد گزند». (فردوسی توسی)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
بستن