اسدالله شعبانی، شاعر کودک و نوجوان و مدیر انتشارات توکا: رسانهها و نظام آموزش و پرورش هر کشور باید به نیازهای طبیعی بچهها پاسخ دهند
تهیه و تنظیم: مدیریت کودک و نوجوان
در ابتدای سخن، مختصری از خودتان و کارهایی بگویید که در زمینه ادبیات کودک و نوجوان کردهاید. اصلا از چه سالی فعالیت خود را در انتشارات توکا شروع کردید؟
درود میگویم به شما. حوزه کارم، ادبیات کودکان بوده است و از اول انقلاب، کارمند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم و به قول مولوی، همشهری خودتان، «چون سر و کارتان به کودک فتاد/ پس زبان کودکی باید گشاد.» از آنجا که در حوزه ادبیات، داستان و شعر کار میکردم و کارمند بخشی مرتبط با کودکان بودم، فکر کردم بهتر است برای بچهها بنویسم. همین بود که از سال ٦١ کتابهای من به تدریج چاپ شد و یکی از پرکارترین کسانی هستم که برای بچه ها کار میکنم. در کنار تألیف کتاب، تدریس هم زیاد داشتم و در بیشتر مناطق ایران، دورههای آموزشی برای معلمان و مربیها داشتم. در رادیو و تلویزیون هم کار میکردم. بعد انتشارات توکا را راه اندازی و تعدادی از کتابهایم را خودم چاپ کردم. خوشبختانه در این نشر، بیشتر برای بچهها کتاب تولید میکنم. یکی از دغدغههای من در این نشر آن است که مجموعه شعرهای کودک شاعران و نویسندگان ایران و افغانستان را در گزینهای مشترک با هم نشر کنیم تا در هر دو سرزمین، در دسترس بچهها قرار گیرد. البته این نشر، بیشتر یک پاتوق فرهنگی و ادبی است تا ناشر حرفهای؛ چون بیشتر، کارهایی را که دوست دارم، نشر میکنم تا کارهایی که پولساز باشد.
با توجه به آثار فراوانی که از شما به چاپ رسیده است، رعایت چه نکاتی را در نویسندگی و شعر کودک و نوجوان ضروری میبینید؟ وضعیت فعلی مطبوعات کودک و نوجوان را چگونه ارزیابی میکنید؟
وضعیت نشریات کودک و نوجوان با وضعیت کل کشور ارتباط دارد. زمانی که کشور رشد کند و رونق بگیرد، امنیت، آزادی و فضای باز برای رشد و بالندگی کودکان فراهم میشود، نشریات صیقل میخورند و به دنیای بچهها نزدیکتر میشوند. هر جا ناامنی به وجود بیاید، بچهها نمیتوانند چهره خودشان را در آینه نشریات ببینند. امیدوارم شرایط بهتر شود تا به دنیای بچهها بیشتر نزدیک شویم و آثار مورد نیاز بچهها را تولید کنیم. در ایران، نشریه خصوصی برای بچهها نداریم و متأسفانه دولت بیشتر، کتاب و نشریه تولید میکند. مجلات کودکان عموما به دست نهادهای دولتی اداره میشود و بخش خصوصی کمتر جرئت میکند مجلهای برای کودکان نشر کند. نهادهای خصوصی به دلیل هزینههای بالا و برگشت ضعیف سرمایه نمیتوانند مجله منتشر کنند و با دولت رقابت کنند و نشریات بخش خصوصی نیز باید از کانالهای دولتی مجوز بگیرند و توزیع شوند. به همین دلیل، بخش خصوصی نمیتواند رقیب بخش دولتی شود. برای مثال، من مجله طنزی برای خردسالان با نام «جیرجیرک» راهاندازی کردم که پس از انتشار یک شماره و همکاری نکردن اداره مطبوعات، آن را متوقف کردم.
مجله باید روزآمد باشد. در نشریه معمولا نوشتهها باید با مسائل روز بیشتر برخورد داشته باشند، ولی به هر حال، وقتی شعر و قصهای در یک مجله چاپ میشود، باید شعر و قصه باشد. چون مجله یکبار مصرف هست، شعر و قصه هم یکبار مصرف هست. باید بخش ویژهای برای شعر و قصه داشته باشیم که مشخصا خواننده آن بخش را بخش شعر و قصه خودش بداند. در اینجا متأسفانه جاهای خالی مجلات را با شعر پر میکنند یا قصه و گزارش و مقاله را با همدیگر قاتی میکنند. این یکی از معایب نشریات کودکان و نوجوانان هست. معتقدم در انتخاب شعر و قصه باید به زبان شعر و قصه اهمیت ویژهای داد. زبان شعر و قصه، زبان آموزشمحور نیست، بلکه میخواهد حسی مانند حس دوست داشتن، گفتوگو کردن و لذت بردن از زندگی را به بچهها انتقال دهد. بیشتر باید دنبال این نکتهها و شاد کردن بچهها باشند تا اینکه حرفهای عبوس و جدّی بزنند.مایهای از طنز و شیطنت هم حتما باید باشد.
مجله کودک و نوجوان تا چه اندازه توانسته است جایگاه خود را در سبد خرید خانوادهها پیدا کند؟
این راه به مرور باز میشود. هرچه بیشتر به گذشتهها نگاه کنیم، میبینیم نه تنها ادبیات کودکان، بلکه خود کودک هم اهمیت کمی داشته است. زمانی که بتوانیم فضای جامعه را برای بچهها امن کنیم و بچهها بتوانند زندگی خوبی داشته باشند، قطعا مانند تغذیهشان، کتاب و نشریه خوب برای آنها فراهم خواهد شد. در جامعهای که در حال توسعه و رشد هست، به مرور زمان، دنیای کودکان هم در آن اهمیت پیدا میکند و به تبع آن، ادبیات و کتاب کودک هم رشد پیدا میکند. این رشد در ایران امروز اتفاق افتاده است و در تصویرگری، شعر و داستان، سینما و تئاتر، شاهد آن هستیم. البته این اتفاقات با رشد جمعیتی که داریم، همخوانی ندارد و به دلیل مشکلات ایجاد شده، شمارگان کتابها و بازار کار کودک محدود هست.
در کلام آخر، از نقش آموزش و پرورش در زمینه کودک و نوجوان بگویید و اگر سخنی ناگفته مانده است، بفرمایید.
در جهان امروز به ویژه در قلمرو نشریه، کتاب و حتی در آموزش بچهها از این امر غفلت شده است که از سنین کودکی باید با قصه و شعر به آنها آموزش بدهیم حقوق دیگران را رعایت کنند. فراموش کردیم یاد دهیم متفاوت بودن، امری بدیهی است؛ چون هیچ کس مثل هم نیست، قرار نیست همه مثل هم باشند و افراد را به همان شکلی که هست، محترم بشمارند. اگر من در جایگاه معلم بتوانم به کودکان دانشآموزم یاد بدهم شعر مخالف را تمرین کنند، بشنوند و برای دیگران به همان اندازه که هستند، حق قائل شوند، در آینده، نسلی موفقتر در جامعه خواهیم داشت. یکی از دلایل دامنگیر شدن خشونت در جامعه، تعلیم و تربیت بد هست. اگر بتوانیم به بچهها با هم زیستن را ضمن رعایت اختلافها یاد دهیم و بدانند قرار نیست دیگری هم مثل من فکر کند، گام بزرگی در راه صلح برداشتهایم که این به شیوه نگاه ما در آموزش و پرورش بستگی دارد.
نظام آموزشی کشور به دلیل سر و کار داشتن با شمارگان میلیونی کتابهای درسی، همیشه اثرگذارترین نهاد است. کشورهایی پیشرفت میکنند که رسانه و نظام آموزش و پرورش مدرنی دارند و به نیازهای طبیعی بچهها پاسخ میدهند. در جامعه ما، بزرگسالان، کتابهای درسی را به بچهها تحمیل میکنند و به انتخاب بچهها اهمیت نمیدهند. نظام آموزشی کشور و ذهنیت حاکم بر نظام آموزش و پرورش، قدیمی است. اگر دقت کرده باشید، در تمام کتابهای درسی، مذهب و اخلاق را اولویت قرار دادهاند، اما چیزی که مشاهده میشود، دور شدن بچهها از مذهب است. بچهها در زندگی خصوصی این طور نیستند. به محض اینکه از کتاب درسی دور میشوند، تغییر میکنند. وقتی به نوجوانی میرسند، دنبال موسیقی رپ و لباسهای فرنگی میروند و از خوانندههای لس آنجلس و غرب الگو میگیرند. عامل اصلی این فاجعه و تهاجم فرهنگی، نظام آموزش و پروش ماست که به طور طبیعی، به نیازهای کودکان پاسخ نمیدهد و ذهنیت خودش را به بچهها تحمیل میکند که به طور طبیعی، بچهها هم آن را پس میزنند.
سالهاست این آسیب موجود در کتابهای درسی را به متولیان آموزش و پرورش گوشزد میکنم، ولی ارادهای برای اصلاح نیست. کتاب با شمارگان بالا، اما با کیفیت تصویری بد، چاپ زننده، ذوق و پسند ادبی بچهها را خراب میکند و آنها خسته و زده میشوند و دنبال چیز جدید میروند که از غرب میآید و این کار سبب بیهویتی آنها میشود. معتقدم اگر جامعه نو و با دنیای امروز هماهنگ نشود و از داشتههای خودش برای دادن هویت به بچهها و جذب آنها غفلت کند، غرب، کار خودش را خواهد کرد و بچهها کاملا غربزده خواهند شد.