سیمین بهبهانی؛ مادر غزل نو فارسی
شکور نظری
نیما و شعر نو فارسی
نوآوریهای نیما یوشیج و کارنامة او، بهلحاظ تاریخی، گسستی است در شعر فارسی. به این معنا که شعر فارسی پس از نیما، چه بهلحاظ شکلی و چه بهلحاظ محتوایی دگوگون شد. این دگرگونی، همهجانبه بود؛ هم قالب را در بر گرفت، هم محتوا را. نیما شعر فارسی را از رکود، تکرار و گرفتاری در دایرة تقلید، انتزاع و ابتذال بیانیـزبانی و محتواییـمعنایی رها کرد. نیما با فهم همهجانبة انتقادی از وضعیت شعر فارسی، به این نتیجه رسیده بود که شعر فارسی برای استمرار حیات خود نیازمند تحول همهجانبه است.
انقلاب نیما، باعث شده که از سویی قالب معمول و وزن عروضی شعر فارسی شکسته شود و به بیان طبیعیزنده و گفتار نزدیک شود از سوی دیگر، با گذر از ذهنیت بسته و دور از امور عینی و تجربی، بهلحاظ محتوا و مضمون نیز دگرگون شده و به عینیت و واقعیت، بهمثابه وضعیتهای انضمامی و تجربی روی آورد. او کوشید شعر را به جامعه و به متن زندگی آورد. اشراف او بر ابتذال شعر فارسی و آشنایی او با دستاوردهای جهانی در حوزة زبان و ادبیاتِ پس از مدرنیته، باعث شد که الگوی تازهای را پیشنهاد کند. پیشنهادهای نیما بر انسانشناسی جدید استوار و از سویههای جامعهشناسانه برخوردار بود. فهم نیما از انسان و نسبت او با محیط و رسالت او در برابر جامعه و وضعیتهای عینی و انضمامی، متأثر از جهان جدید بود. جان و جهان او دیگر شده بود و از اینرو، با رویکرد منتقدانه و دورانسازش کوشید راهی تازه پیش پای شعر فارسی بگشاید.
شعر نیمایی، تنها در قالب با شعر کلاسیک فارسی تفاوت نداشت؛ بلکه این یک دگرگونی همهجانبه بود. شکستن قالبها از این ضرورت برمیخاست که این قالبها، از دید او، از رهگذر تحمیل خود بر بیان شاعرانه، محدودیتهایی برای آن به وجود میآورد و آزادی در بیان را از شاعر سلب میکرد و همین باعث تکرار و تقلید میشود. نیما، خود، برآیند وضعیت حاکم بر ادبیات فارسی و ضرورتهای اجتماعی جدید در پی دگرگونیهای همهجانبة انسانشناختی، معرفتشناختی و هستیشناختی پس از مدرنیته بود. فهم تند او از وضعیتها و نیازمندیهای جامعة معاصرش، سبب برخورد انقلابی او با زبان و ادبیات فارسی شد.
رویکرد نیما باعث گسستی در خط سیر شعر فارسی بود. پیشنهادهای نیما، بهمثابه آب در خوابگه مرچگان، باعث مخالفتهای زیادی در محافل محافظهکارـسنتی شعر فارسی شد و اختلافنظرهای بسیاری را برانگیخت؛ اما واقعیت آن بود که دیگر نمیشد در برابر نوآوریهای او که از دل ضرورتها و نیازهای تازه برآمده بود، مقاومت کرد. هرچند که همة شاعران دگرگونطلب از نیما ـبهویژه در استفاده از قالب نیماییـ پیروری نکردند و الگوهای دیگری (با نامهایی چون شعر منثور، آزاد و…) پیشنهاد کردند؛ ولی تمامی این کوششها بهلحاظ روشی و نگرش و الگوی فکری مدیون نیما بودند.
شاعران کلاسیکـسنتیسرا همچنان به مقاومت خود در برابر دستاوردها و پیشنهادهای نیما ادامه میدادند، هرچند که به انزوا رانده شده بودند و هرروز از مقبولیت عمومی آنها کاسته میشد. اما در این میان معدودی از غزلسرایان با تأثیرپذیری از نیما، در پی ایجاد دگرگونی در زبان و محتوای شعر کلاسیک برآمدند و بر این باور بودند که میتوان با حفظ قالبهای کلاسیک، محتوای آن را دگرگون و بهروز کرد. این تلاشها چندان با موفقیت همراه نبود و چهرههای قابل اعتنایی را نتوانست معرفی کند.
سیمین و غزل نو فارسی
در این میان اما کسی، بدون سروصدا، کار خود را میکرد و راه خود را میرفت. او کسی نبود جز بانوی غزل فارسی، سیمین خلیلی/بهبهانی. خانم بهبهانی، در زیستجهان خود به سرایش در قالبهای کلاسیک غزل ادامه داد و کوشید، با کشف قالبهای تازه و بهکارگیری قالبهای کمتر استفادهشدة شعر کلاسیک فارسی از سویی و گرایش به سوی جامعه و امور انضمامی و عینی از سوی دیگر، به ضرورتها و نیازها برای نوآوری و دگرگونی پاسخ دهد. سیمین از این رهگذر کوشید، بدون رهاکردن/شکستن قالبهای موجود کلاسیک، به نوآوری در شکل و محتوا دست زند. سیمین، با برقرارای نسبت مناسب با جهان پیرامون خود و استفادة مناسب از دستاوردها و پیشنهادهای نیما و نوگرایان دیگر، توانست زبان و جهان شاعرانة ویژة خود را بیافریند. آثار او دارای ویژگیهای سبکی منحصربهفرد است و برخلاف غزلسرایان پیشین، سرشار است از مضامین تازه و بدیع. زبان شعر او زنده و پویاست. تعبیرها، عناصر زبانی و صور خیال در شعر او، کاملاً بهروز است. تعیین نسبت مناسب او با محیط و الزامهای موجود و فهم مناسب او از وضعیتهای حاکم بر جامعه و پاسخگویی مناسب او به اقتضاها و مطالبههای انسان و جامعة معاصر، جایگاه برازنده و تحسینبرانگیزی را برای او تعریف کرد. سیمین، برخلاف کلاسیکسرایان پیش از خود، دست به نوآوریهای شکلی و محتوایی زد و از غزل که گرفتار تکرار و تقلید و ابتذال بیانی و محتوایی شده بود، احیای حیثیت کرد. برخورد نوگرایانة او با فرم و محتوا از سویی و رویکرد منتقدانهاش با امور موجود در محیط و جامعه، از او چهرهای همیشهمطرح ساخت. او نشان داد که میتوان با استفادة خلاقانه از قالبهای موجود کلاسیک نیز، به نیازهای هردمافزون جدید پاسخ گفت و میتوان او را مادر غزل نو نامید.
سیمین، بدون تردید، یک کلاسیکسرای نوگرا بود. هرچند او و بسیاری دیگر در پی انقلاب اسلامی، به دلیل برخورد انتقادی با امور جاری به انزوا رانده شدند؛ اما هرگز جایگاه اجتماعی خود را از دست نداد و همواره از محبوبیت همگانی برخوردار و آثار او با استقبال عمومی همراه بوده است. جهان معنایی شعر او، سرشار است از مفاهیم اجتماعی. او با عشق، زندگی، سیاست، جامعه و فرهنگ نسبتی کاملاً تازه و متناسب با ارزشها و الگوهای زیستی جهان امروز برقرار کرد. در شعر او برخلاف شاعران پیشین غزلسرا، با این مفاهیم برخورد تقلیدی و انتزاعی نشده است. رویکرد او به این مفاهیم و سوژههای دیگر، کاملاً بهروز، زنده و متناسب با شرایط و وضعیتهای جامعه و انسان معاصر است. با چنین کارنامهای او جایگاه خود در ادبیات معاصر فارسی را در بالاترین مرتبهها، تعریف، تعیین و ماندگار کرد.
خانم خلیلی/بهبهانی افزون بر اینکه از شاعران نوگرا به شمار میآید و خدمات، کارنامه و دستاوردهای او انکارناپذیر است، همواره به عنوان زنی آزادی و برابریخواه، از مدافعان سرسخت آزادیها و حقوق مدنی و بشری زنان و برابری جنسیتی بود. او از نسل بزرگان ادبیات معاصر فارسی به شمار میآید و میتوان گفت، آخرین بازمانده از نسل بزرگان پس از نیما بود و با بدرود حیات او، ادبیات فارسی، یکی از چهرههای بزرگ و تأثیرگذار خود را از دست داد. نبود او چون دیگر بزرگان شعر فارسی از نیما تا اخوان، شاملو، فروغ و… جبرانناپذیر است.
شمشیر خویش بر دیوار آویختن نمیخواهم
با خواب ناز جز در گور آمیختن نمیخواهم
شمشیر من همین شعر است، پرکارتر ز هرشمشیر
با این سلاح شیرین کار خون ریختن نمیخواهم
جز حق نمیتوانم گفت، گر سر بریدنم باید
سر پیش مینهم وز مرگ پرهیختن نمیخواهم
ای مرد من زنم انسان، بر تارکم به کینتوزی
گر تاج خار نگذاری گلریختن نمیخواهم
با هفت رنگ ابریشم از عشق شال میبافم
این رشتههای رنگین را بگسیختن نمیخواهم
هرلحظه آتشی در شهر افروختن نمییارم
هرروز فتنهای در دهر انگیختن نمیخواهم
این قافیت سبک تر گیر، جنگ و جنون و جهلت بس
این جمله گر تو می خواهی ای مرد من نمی خواهم
منبع: