محمدجواد خاوری و ادبیات عدالتخواهی
متن سخنرانی محمدحسین فیاض در بزرگداشت محمدجواد خاوری که بتاریخ 2 دلو(بهمن) در خانه ادبیات افغانستان(تهران) برگزار شد
با سلام و عرض ادب خدمت حضار گرامیو خوشامدگویی به دوست عزیز ما جناب خاوری عزیز،
در این محفل که به خاطر بزرگداشت نویسندة ارجمند ما محمدجواد خاوری برگزار شده است، تلاش خواهم کرد سخنانم را در چهار محور بیان کنم:
الف – احیاگر فرهنگ و ادبیات عامیانه
محمدجواد خاوری، در بین اهالی فرهنگ افغانستان، نام آشناست. او به خاطر نشر کتابهای سودمند در حیطة فرهنگ و ادبیات عامیانه هزارهها، در بین این مردم از شهرت بیشتر برخوردار است. از او چهار اثر ماندگار در بخش فرهنگ و ادبیات عامیانه هزارهها تاکنون به نشر رسیده که عبارت اند از:
- پشت کوه قاف، 1376
- امثال و حکم مردم هزاره در 553 صفحه (1379)
- دوبیتیهای عامیانه هزارگی (همراه با آوانگاری و شرح لغات، 1382)
- قصههای هزارههای افغانستان(1387)
کسانی که در عرصة پژوهش، گام برداشتهاند به خوبی، دشواریهای تحقیق میدانی و ثبت ادبیات و فرهنگ عامیانه را که سینه به سینه به نسلهای بعدی منتقل شده است را میدانند. چنانکه آقای خاوری نیز در مقدمه کتاب «دوبیتیهای عامیانه هزارگی» به دشواریها و راههای طولانی را که طی کردهاند، به خوبی اشاره نمودهاند.
اگر ما به پیشینة تاریخی هزارهها و وضعیت رقتبار تألیف و تحقیق در دو قرن اخیر در میان این مردم نگاه کنیم، اغراق نیست که بگوییم آقای خاوری و امثال ایشان در بخش احیای هویت و مردمشناسی، نقش احیاگری دارند. شهید بلخی در اواخیر دههی چهل در جمع طلاب و علمای افغانستانی مقیم نجف در سخنرانی اش از دو سه تألیفی که در آن زمان توسط مرحوم «مدرس افغانی» صورت گرفته بوده، با شور و شعف و با افتخار یاد کرده و این حرکت را نویدبخش میداند. حقیقتاً که واقعیت همین و بود و هست، زیرا مردم هزاره، توسط عبدالرحمان خان بیش از این که 62 درصد قتل عام فیزیکی شوند، قتل عام فرهنگی شدند و دیگر تا اوایل سدة اخیر فرصت تحقیق و پژوهش از این مردم گرفته شد. از این روست که نقش نویسندگان ما در کل و نقش آقای خاوری در بخش احیای فرهنگ و ادبیات عامیانه هزارهها، ماندگار و ستودنی است.
ب – نویسندة معترض
در سال 1387 اولین مجموعه داستان آقای خاوری با عنوان «گل سرخ دل افگار» منتشر شد که در لیست کتابهای سیاه وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان که آن زمان «کریم خرم» وزیرش بود، قرار گرفت و هزاران جلد از این کتاب و.. در رود هلمند انداخته شد. خاوری در این کتاب، داستانی به نام «عشق بازی» دارد که در آن به ظرافت و هنرمندی به رابطه هزارهها و پشتونها و تبعیض نژادی موجود در افغانستان پرداخته است.
در داستان عشق بازی، چند پسر و دختر نوجوان هزاره در کوهستانهای هزارستان، عشق یک پسر هزاره به دختر کوچی را بازی میکنند و بر خلاف تابو بودن موضوع و باورهای رایج و دیکته شده از سوی پشتونها، این عشق، پایانِ خوب داشته و پسر هزاره به معشوق خود میرسد.
روشن است که خاوری در این داستان، صرفاً واقعیتهای اجتماعی موجود در افغانستان و باورهای قبیلهای را مطرح کرده است، بیآن که به آیین و مذهب و مجموع یک قوم توهین کرده باشد تا مستحق چنان رفتار ناپسند از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ شود
عشق و ازدواج یک امر انسانی و اجتماعی است و افزون بر آن در کشورهای اسلامی، یک امر مقدس و دینی است. اما این که پشتونها بر اساس تأثیر پذیری از باورهای قبیلهای خود آن را تبدیل به تابو کردهاند، چیزی دیگری است. این جاست که میگوییم خاوری در این داستان، تابوشکنی کرده و پیش از او در جمع دوستان ما، کسی به این موضوعات نپرداخته است تا آن چنان بازخورد داشته باشد. اصولاً نوشته و یا اثری که بازخورد نداشته باشد، نسبت به نویسندة آن باید متأسف بود و از این بابت ما به جناب خاوری تبریک میگوییم کتاب ایشان بازخوردی خوبی داشت.
از سوی دیگر به نظر میرسد که پرداختن به موضوعات اجتماعی، سیاسی و به چالش کشیدن ناهنجاریهای موجود در کشور، برای نویسندگان ما یک ضرورت است. باید تلاش نمود گذشتههای تلخ اجتماعی، مورد نقد و بررسی قرار گیرد و ستمهای تاریخی به خوبی تبیین شود و نقطه قوتها نیز بیان شود تا از کلیگویی رهایی یابیم و ناخواسته تاوان ندانمکاریهای یک دیگر را نپردازیم. مثلاً وقتی گفته میشود: افغانستان، اولین تولیدکننده تریاک در دنیاست، باید روشنگری کرد که این کار تنها به دو سه ولایت مشرقی و جنوبی مربوط میشود که هیچ هزارهای در آن، نقش نداشته و ندارد. وقتی گفته میشود هزاران مکتب در افغانستان طی سالهای اخیر سوزانده شده است، باید با جدیدت گفت که هیچ هزارهای در این عمل ناپسند نقش نداشته است. وقتی گفته میشود: صدها عمل ضد انسانی انتحاری و کشتن افراد بیگناه در سالهای اخیر در افغانستان اتفاق افتاده، با تمام وجود باید گفت که هیچ هزارهای در این کارِ زشت و منفور نقش نداشته است.
اما در مقابل باید در داستانها و رمانها بازتاب دهیم که هزارهها در ایجاد صلح و مدنیت و برپایی نظام دموکراسی، معارفپروری و فرهنگ محوری، پیشگاماند. بالاترین میزان مشارکت در انتخابات را این مردم داشته و بیشترین قربانی تبعیضها را نیز همین مردم داده است.
در سال 1383 در یکی از حوزههای رأی دهی در کابل، خبرنگاری از یک پیرزن پرسید که او برای چه پای صندوقهای رأی آمده است، پیرز ن در پاسخ گفت: «از بامیان ده کابل امدوم که پادشاه تعیین کنوم.» این جواب، آدم را مست و دیوانه میکند و جان میدهد برای یک داستان کوتاه!
یا درسال 1384 در منطقة شیرداغ مالستان صحبت کردند که در سال گذشته در این منطقه، خانم جوانی را درد زایمان میگیره و به خسور مادرش میگوید: «من رفته نمیتوانم که رأی دهم.» اما خسور مادرش میگوید: «اول رأی بعد زایمان.» هرچه عروس اصرار میکند، پیرزن متقاعد نمیشود. از این رو عروس را سوار الاغ میکنند تا به حوزه رأی برسانند. ولی از آن جا که کودک، عجله داشته، به مادر فرصت نمیدهد که به حوزه رأی دهی برسد، در بین مسیر به دنیا میآید.
این سوژهها را باید کار کرد و جایش در داستانهای کوتاه و در رمانهاست.
ویژگی دیگری که داستانها و آثار خاوری دارد، دردمندی و هدفمداری است. بیعدالتی، ستمهای اجتماعی، عشق و زندگی، و درد مردمش، در آثار او موج میزند. از آن جایی که دوران کودکی و نوجوانیاش را در میان مردمش گذرانده، با داستانهایش زندگی میکند و حرف برای گفتن دارد؛ برخلاف کسانی که یک سوژه را پیدا میکنند و با قدرت تخیل آن را بال و پر میدهند.
4 – تأثیرگذاری
بیتردید، آثار جناب خاوری در بخش فرهنگ و ادبیات عامیانه و ادبیات داستانی در جامعه ما تأثیرگذار بوده است. امروزه اگر نویسندگان جوانی مانند «محمدحسین محجمدی» و دیگران در عرصههای داستان و رماننویسی، افتخار میآفرینند، باید گفت که این مسیر توسط خاوری و همراهان شان آغاز شد. اگر در بخش فرهنگ و ادبیات عامیانه، موج جدیدی از دوبیتی سرایی هزارگی توسط شاعران مطرح، شکل گرفته و یا کارهای دیگری در این عرصه توسط داکتر «حفیظ شریعتی سحر» صورت میگیرد، باید اذعان کرد که پیشگام این راه، جناب خاوری بود.
امیدوارم آقای خاوری در این مسیر همچنان پایدار و کوشا باشد و با خلق آثار ماندگار دیگری، دردهای ناگفته را بگوید و هیچگاه سختیها و مرارتهای روزگار بر اراده او تأثیر نگذارد.