لیلا
علیمدد رضوانی (غزنی ـ 1357)
لیلا
ليلا، مهاجر است که حرفی نمیزند
آزردهخاطر است که حرفی نمیزند
ليلا، نماد غربت اين حال و روز ماست
درد معاصر است که حرفی نمیزند
ليلا برای رنج کشيدن، تمام عمر
انگار حاضر است که حرفی نمیزند
گم گشته در هياهوی رنگ و ريای شهر
انگار کافر است که حرفی نمیزند
ليلا دلش گرفته از اين کوچههای تلخ
فردا مسافر است که حرفی نمیزند
اين شعر را برای دل او سرودهام
اين بيت آخر است که حرفی نمیزند