در نشست بررسی داستان «گورگی» نوشته لیلا خالقی بیان شد: عنوان و پایانبندی داستان جذاب و فوقالعاده است
روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان ـ فاطمه خالقی: جمعی از علاقهمندان به داستان کوتاه، عصر روز چهارشنبه، 26 آذر (قوس) 1393 ، مهمان سومین نشست داستانی «تماشا» در خانه ادبیات افغانستان بودند.
نشست خوانش و نقد داستان «گورگی» نوشته لیلا خالقی با حضور نویسنده، تینامحمد حسینی؛ مدیر بخش داستان خانه، فاطمه خالقی، فاطمه موسوی، محمدعلی سرابی، امین نیازی، هاجر حسینی و جمعی از ادبدوستان برگزار شد.
پس از خوانش داستان «گورگی»، فاطمه خالقی درباره این داستان چنین گفت: «دو داستان به طور همزمان و موازی در حال روایت است. به نظرم، بین قسمتهای مختلف داستان ارتباط به درستی برقرار نشده بود. انتقال از فضایی به فضای دیگر به خوبی انجام نگرفته بود. از نظر زبانی نیز داستان فراز و نشیب زیادی دارد و در بعضی قسمتها از کلمات فاخری استفاده شده است. همچنین بعضی کلمات مانند «مادر اندر» استفاده شده، اما معنیاش در متن قابل برداشت نیست. به جز آن، شخصیتهای زیادی در داستان به کار رفته که برای داستان کوتاه زیاد است. شخصیتپردازی و فضاسازی هم مناسب نبود. البته اسمهای خوبی برای شخصیتها انتخاب شده است؛ اسمهایی که نشاندهنده فرهنگ مردم در منطقه خاصی است».
فاطمه موسوی، دیگر شرکتکننده در این نشست گفت: «برای من مشخص نبود که چرا نویسنده از دو راوی برای این داستان استفاده میکند. به نظرم، هدف نویسنده با نوشتن یکی از داستانها معلوم میشود. به دلیل همین دو راوی بودن یا دو زمانه بودن، مشکلات زیادی برای داستان به وجود میآید. مجال کمی که در این داستان داریم، به نویسنده فرصت نمیدهد که درباره موضوعات زیادی صحبت کند. این داستان در طرح خود هم مشکل دارد. نکته مثبت این داستان آن بود که نویسنده سعی کرده بود فرهنگ بومی خود را وارد یک فضای تاریخی کند که میشود گفت هدف والایی دارد. البته در برخی موارد میتوان به زبان ایراد گرفت. در بخشهایی نیز نویسنده سعی کرده است با آوردن چند واژه نظیر «آبه» یا «گورگی»، زبان را خاص کند که به نظرم موفق نبوده است. پیشنهادم این است که داستان طولانیتری برای این قصه لازم است تا به درستی شکل بگیرد».
نعمت کریمی، مشکل این داستان را انطباق نداشتن حال و گذشته دانست و محمدعلی سرابی در ادامه گفت: «دوگانگی زبان مشکل این داستان بود. البته خود این امر، واقعیت نسلی است که در ایران زندگی میکند. در مسئله انتخاب اسم نیز نویسنده بین اسمهای مذهبی و تاریخی مردّد است. در داستان، به تبعیض جنسیتی اشارههایی شده و نقش فرزند پسر، پررنگ نشان داده شده است».
امین نیازی، دیگر شرکتکننده این نشست نیز درباره «گورگی» گفت: «صحنهپردازیهای قشنگ و خوبی در داستان وجود دارد. نویسنده برخی خرافات رایج در جامعه را به زیبایی در داستان نمایش داده است. برای کسی که در فضای افغانستان نیست، این داستان، وسیله خوبی میشود تا آن فضا را لمس کند. البته برخی شخصیتها در داستان اضافی است و به راحتی قابل حذف است».
هاجر حسینی هم با بیان این نکته که نام داستان به خوبی انتخاب شده است، افزود: «فضاسازی زمان بیشتری میخواست تا داستان شکل بگیرد. شخصیتپردازی این داستان، ضعیف بود. بهتر بود نویسنده بعضی مفاهیم را توصیف کند تا اینکه فقط آنها را بیان کند».
تینا محمد حسینی، مدیر نشست نیز در جمعبندی سخنان شرکتکنندگان گفت: «خوبی داستانهای لیلا خالقی در این است که خیلی دوست دارد تجربه کند. نقطه قوت او در این است که خطر میکند و فضاهای متفاوت را مینویسد، بر خلاف بعضی نویسندهها که خود را در فضایی بسته نگه میدارند. خلاقیت در این داستان خیلی زیاد است. وی در بعضی قسمتها نظرگاه را عوض میکند، ولی راوی داستان، دو نفر نیست. انگیزه روایت اگرچه پررنگ نیست، معلوم است. توصیفات خوب و قوی داریم، اما مناسب این داستان نیست. یخ زدن رودخانه توصیف خوبی دارد، اما در داستان کارکردی ندارد. زبان داستان در بعضی قسمتهایش، خیلی فاخر است. عنوان داستان خیلی قشنگ و جذاب است، ولی در این داستان، گورگی، شخصیت مهمی نیست. پایانبندی داستان هم فوقالعاده است».
محمدحسینی با سپاسگزاری از نویسنده داستان «گورگی» اظهار امیدواری کرد که خالقی، داستانهای تازهای بنویسد و بخواند.