دو ساعت شعر و آواز در امتداد یک دقیقه سکوت

سهراب سروش: بیست و ششمین شب از سلسله برنامه‌های شب‌های کابل، عصر پنج‌شنبه، 30  اسد1383 در کابل برگزار شد. این برنامه زیر نام «شب شعر تابستان» از سوی خانه ادبیات افغانستان در سالن کنفرانس‌های دانشگاه ابن سینا با حضورتعداد زیادی از شاعران، نویسند‌گان، فرهنگیان و هنرمندان کشور، با سخنرانی دکتر روح‌الله روحانی، شعرخوانی شاعران و اجرای موسیقی به اجرا در آمد.

شب شعر تابستان که توسط علی رضایی، گرداننده‌ی توانمند و خوش‌قریحه گردانندگی می‌شد؛ راس ساعت 2 بعد از ظهر، با غزلی از زنده‌یاد سمین بهبهانی افتتاح شد: «ستاره دیده فرو بست و آرمید، بیا/ شراب نور به رگ‌های شب دوید، بیا.» گفتنی است این ستاره‌ی غزل فارسی، سه روز قبل از برنامه، به تاریخ 28 اسد بر اثر سکته قلبی در بیمارستان پارس تهران دیده فرو ‌بست و برای همیشه آرمید. در همان آغاز برنامه، شراب اندوه، به رگ‌های تمامی اشتراک‌کننده‌گان برنامه دوید، همه از جا برخاستند و در سوگ «نیمای غزل پارسی» یک دقیقه سکوت کردند.

shab 26 shabhaye kabul (3)

پس از سکوت، حسن ابراهیمی پشت تریبون رفت و دل‌سروده‌ای تابستانی‌اش را دکلمه نمود که این‌گونه آغاز می‌شد: «در این سطرها راه می‌افتی/ و می‌خندی/ حرف می‌زنی/ و به کودکی‌مان فکر می‌کنی/ پیراهنت روی بند/ ظهر تابستان…» و در این ظهر تابستان، شاعر هنرمند، کارگردان و بازیگر، کاوه آیریک، دومین شاعری بود که به صحنه فراخوانده شد؛ شاعری که شعر‌هایش را با امضای «زندگی صفر درجه» منتشر می‌نماید.

shab 26 shabhaye kabul (7)

دکتر روح‌الله روحانی، شاعری که صاحب مدرک دکترای فلسفه از کشور ایران است، سخنانش را بر محور سه موضوع بسط داد: اول؛ تعیین نسبت شعر و تفکر و یا نسبت و پیوند شعر و تفلسف. دوم؛ نسبت بین هنر و دین، سوم؛ وضع کنونی شعر در افغانستان. آقای روحانی در بحث اول سخنانش گفت: «همه تولیدات بشری متاثر است از تفکر بشری. ادبیات و هنر، ارتباط وثیق و تنگاتنگ دارد با قله‌های تفکر بشری و تحول شگرف هنر و ادبیات در غرب، متاثر از فیلسوفان و اندیشوران در غرب است.» آقای روحانی افزود: «پیوند ناگسستنی میان شعر و تفکر برقرار است. اگر شعری پشتوانه‌ی از اندیشه و تفکر را نداشته باشد؛ ماندگار  نیست. شعری که صرف تبیین یک احساس باشد و حسی را در ما ارضا کند، نه اندیشه‌ و تفکر ما را، شعری ماندگار نیست. این گونه شعر، با شعری که ضمن ارضای احساسات، ما را به تفکر و اندیشه نیز وادار می‌کند، قابل مقایسه نیست.  از این منظر که ما میراث‌دار سنایی و مولانا و فردوسی و بیدل تا ناصر خسرو و حافظ و سعدی هستیم، انتظار می‌رود شعر امروز ما نیز چنین باشد.» علاه بر آن، آقای روحانی به شاعران امروز افغانستان پیشنهاد داد تا از این میراث غنی بی‌خبر نباشند. او گفت: «از این لحاظ، شعر معاصر افغانستان لنگ می‌زند. ما آن شکوهی که در گذشته داشتیم، فعلا نداریم. در این عصر، نگاه ما همیشه به غرب بوده است».

shab 26 shabhaye kabul (11)

آقای روحانی پیرامون نسبت شعر با دین نیز سخنانی ایراد کرد که این جملات را از میان سخنانش در این بخش می‌خوانیم: «شعر و در مجموع، هنر می‌تواند متقابلا از هم متاثر شوند. هر چند ما در حوزه‌ دین، جریان‌های رادیکال هنرستیز را تجربه کرده‌ایم، ولی خوش‌بختانه در دامن تمدن اسلامی، یک جریان غنی که همیشه حضور داشته، عارفان، فیلسوفان و حکیمان ماست. در آثار آنان، هنر و عرفان و شعر خیلی با هم نزدیک است و آنان  سعی می‌کنند هنر را به گونه‌ای معرفی نکنند که ما  پی‌آمدهای  آن را  در بعضی از کشورهای اسلامی داشته‌ایم.» دکتر روحانی در این بخش از سخنانش اضافه کرد: «ما به عنوان یک شاعر مسلمان و یا حد اقل به عنوان شاعری که در جامعه اسلامی و در دامن سنت دیرپای اسلامی زندگی می‌کنیم، نیاز داریم یک بازخوانی کنیم. یک رجوع دوباره داشته باشیم، یک نگاه دوباره به این میراث خود داشته باشیم و نسبت خودمان را با این هنر و تفکر اسلامی و دینی و عرفانی‌مان مشخص کنیم».

shab 26 shabhaye kabul (12)

آقای روحانی که راجع به وضع کنونی شعر در افغانستان چندان خوش‌بین به نظر نمی‌رسید، در این مورد گفت: «متاسفانه در شعر امروز ما، نظام آگاهی و دانایی و نظام خرد و عقلانیت آن‌گونه که در جهان مدرن است، پیش نرفته و در ما متوقف مانده است. صنعت و تکنالوژی که در غرب به کمک هنر آمد، به کمک تفکر آمد، به کمک دانش آمد، این صنعت در سرزمین ما عکس عمل کرد. از وقتی که کشتی بخار در غرب تولید شد و مسیرهای آبی باز شد، جاده ابریشم از نظرها افتاد و افغانستان به لحاظ اقتصادی در حاشیه قرار گرفت. لذا قدرت به هند و ایران نقل مکان کرد. در افغانستان ما شاهد یک خلأ هستیم و در این خلأ، حکومت‌های هنرستیز و مدنیت‌ستیز به میان آمد. اگر ما روزی منار جام داشتیم، مسجد گوهرشاد داشتیم، باستان غزنه را داشتیم، اما طی این چند صد سال ما نداریم آثار معماری و هنری که به آن افتخار کنیم.» آقای روحانی ادامه داد: «وضع کنونی را خیلی مطلوب نمی‌دانم. با توجه به تجربیاتم در 13 سال اخیر خوب نمی‌بینم. ما در صورتی می‌توانیم از این وضعیت به در آییم که نگاهی به گذشته پربار خودمان در حوزه ادب، اندیشه و یک نگاه دیگر به اکنون بیاندازیم، بعد بتوانیم افق‌های روشن‌تری از شعر هنر و ادب فراهم بیاوریم که نقش جوانان بیش از همه در این زمینه برجسته است».

shab 26 shabhaye kabul (9)

به تعقیب سخنرانی آقای روحانی، جعفر عزیزی، غزل‌پرداز جوان کشور پشت میکروفون دعوت شد. آقای عزیزی، غزلی را با قافیه «خستگی  است» به خوانش گرفت: «پاییز در نبود تو تکرار خستگی است/ حتا نفس کشیدن از اجبار خستگی است/ آبان به زیر پنجره افتاده بی‌هدف/ آذر هم عاقبت به سر دار خستگی است/… .» عزیزی هر چند از خستگی خواند، ولی این شکوه از خستگی، خستگی را از سر و تن اشتراک‌کننده‌گان برنامه زدود. در چنین فضایی، خانم فاطمه فیضی، شاعر نوپرداز و زیبابیان بلخی به جایگاه شتافت و یکی از سروده‌هایش را چنین به خوانش گرفت: «همیشه دست‌نیافتنی و زیبا باش/ بگذار مردم پشت قله‌ی قاف دنبالت بگردند/ و پادشاهان برای یافتنت، شجاع‌ترین مردان را اجیر کند/ در افسانه‌ها باقی بمان/ اما گاه‌گداری با شاعران قدم بزن/ و در کافه‌ها قهوه بنوش/ تا شعرهای جدیدی بسرایند/ بگذار واقعیت‌های عینی الفبای شاعران را دیگرگون بسازند/ و ناشران فصل جدیدی از کتاب‌ها را انتشار دهند.» خوانش شعرها ادامه یافت و این بار، پرویز قرین روی صحنه آمد و به قول خودش یک غزل تکراری خواند: «کاش می‌شد کمکی از شکرت می‌دادی/ جرعه‌ی آب به این هم‌سفرت می‌دادی/ من که گرمی زده‌ی راه رسیدن به توام/ یک بغل سایه ز خیرات سرت می‌دادی…».

shab 26 shabhaye kabul (13)

سپس علی رضایی، محمدکاوه و ذبیح حسینی دو گیتاریست جوان را به صحنه دعوت نمود. همراه با جذبه‌ی  صدای گیتار، محمد کاوه، چهار پارچه آواز خواند. اول، غزلی از سمین بهبهانی ـ  چون درخت فروردین، پر شکوفه شد جانم ـ را به نیت ابراز تسلیت به مناسبت درگذشت این بانوی غزل اجرا نمود و بعد، دلیل عاشقی،  شعری  از شریف سعیدی و سپس آهنگ هزاره‌گیِ « آدم بلی بوری عاشق هوشیار» را و در ادامه،  ترانه‌ی معروف «با تو رفتم/ بی تو باز آمدم/ از سر کوی او دل دیوانه/ پنهان کردم در خاکستر غم/ آن همه آرزو دل دیوانه» را اجرا کرد؛ اجراهایی که مورد استقبال همگان قرار گرفت و بیشتر از تمام انگشت‌هایی که روی تارهای گیتار نواختند، برایشان کف زدند.

shab 26 shabhaye kabul (2)

به دنبال آن، شعرخوانی شاعران ادامه یافت. علی شریفی، علی‌اکبر زاولی، اسدالله پژمان، حسین پیام، رضا صابری، مصطفی هزاره و شازیه اشرفی، شاعرانی بودند که به ترتیب به جایگاه آمدند و شعر خواندند. به تعقیب آن، محمد کاوه با گیتارش دوباره به صحنه فراخوانده شد و با این آهنگش، برنامه را به پایان برد: «از خانه بیرون می‌روم، اما کجا امشب/ شاید تو می‌خواهی مرا در کوچه‌ها امشب/ می‌جویم اما نیستی در هیچ جا امشب.» بعد از اجرای این آهنگ، همه از درون سالن به کوچه‌ها بر آمدیم.

گفتنی است این برنامه به همت خانه ادبیات افغانستان به همکاری روزنامه صدای شهروند، روزنامه جامعه باز، مؤسسه تعاون، دانشگاه ابن سینا، خانه فرهنگ افغانستان، خبرگزاری بخدی، بنیاد مهرگان عمران و انتشارات تاک برگزار شده بود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
بستن