در نشست دوم تماشای داستان مطرح شد: ریحانه بیانی، زنانهنویسی را با جزئینگری در هم آمیخته است
روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان ـ فاطمه خالقی: عصر روز چهارشنبه، نوزدهم آذر (قوس) 1393، خانه ادبیات افغانستان، میزبان ریحانه بیانی و جمعی از علاقهمندان به داستان کوتاه بود و دو داستان وی با نامهای «طعم خاک خوب» و «مرد عنکبوتی» نقد شد.
در دومین نشست از تماشای داستان، صادق دهقان، عارف جعفری، محمدعلی سرابی، تینا محمدحسینی و شماری دیگر از نویسندگان جوان و علاقهمندان به داستان حضور داشتند. در آغاز، تینا محمدحسینی، مدیر بخش داستان خانه ادبیات به ریحانه بیانی و حاضران در نشست خوشآمد گفت. سپس ریحانه بیانی، داستان «طعم خاک خوب» را خواند. آنگاه شرکتکنندگان در این برنامه درباره داستان بیانی نظر دادند.

فاطمه موسوی، داستاننویس در مورد داستان «طعم خاک خوب» گفت: «اولین چیزی که در این داستان توجهم را جلب کرد، این بود که در این داستان به احساسات زنانه به خوبی پرداخته شده و به خوبی بیان کرده و از ابراز احساساتش ابایی نداشته است. تصویرسازیهای خوبی در این داستان داشتیم. به طور کلی، بیانی، زنانگی را خوب درک کرده است و خوب بیان میکند.» موسوی در بخش دیگری از سخنانش گفت: «اگر از فرم خارج شویم، محتوای داستان هم برایم بسیار جالب بود. اینکه داستان چه میخواهد بگوید، برایم جالب بود. حضور یک نوزاد در یک داستان به تنهایی میتواند یک داستان کامل باشد و هویت جدید یک زن با حضور یک کودک میتواند شروع یک داستان باشد».
فاطمه خالقی، دیگر داستاننویس حاضر در این نشست در مورد داستان خوانده شده گفت: «داستان کاملی بود که توصیفات کاملی داشت. در این داستان، با قلم زنانه یا زنانهنویسی آشنا میشویم. یکدستی زبان داستان قابل توجه است. البته جغرافیای داستان مشخص نیست و نمیدانیم داستان در کجا اتفاق میافتد».
الهه جعفری، یکی از شرکتکنندگان در این نشست نیز گفت: «جزئینگری نویسنده بسیار عالی بود. به نظر من، داستان باید خواننده را به خود جذب کند. متأسفانه این داستان کشش مناسب نداشت. حادثه در داستان کم بود.» لیلا خالقی، داستاننویس هم این داستان را داستان خوبی برشمرد و افزود: «این داستان جزو داستانهای آیینی بود و به مسائل و دغدغههای مذهبی به خوبی پرداخته بود»
محمدعلی سرابی، دیگر شرکتکننده این برنامه گفت:« به نظر من، نویسنده خیلی خوب به بیان عقاید خود در داستان پرداخته بود. نکته زیبایی که من در این داستان دیدم، این بود که سینا و مهتاب به عنوان یک پدر و مادر از به دنیا آمدن دخترشان خوشحال هستند و نامهای دخترانه انتخاب میکنند. به عبارت دیگر، تبعیضی که همیشه در جامعه سنتی نسبت به دختر و پسر وجود داشته، در این داستان دیده نمیشود».
هاجر حسینی، یکی از علاقهمندان به داستان هم هنگام نظردهی گفت: «داستان خوبی بود و تعلیق خوبی داشت. پایانبندی داستان مطابق انتظار خواننده نبود و این امر یکی از زیباییهای داستان بود. البته اگر نام شخصیتهای داستان به شکلی انتخاب میشد که با فضای مهاجرت مطابقت بیشتری داشته باشد، بهتر میشد».
در ادامه این نشست، صادق دهقان در مورد ریحانه بیانی و آثارش گفت: «از خانم بیانی برای حضورش در این نشست تشکر میکنیم. حدود یک دهه است که خانم بیانی را میشناسم؛ از نشستهایی که در قم در خانه داستان قم برگزار میشد. در این مدت، داستانهایی از ایشان را که در روایت منتشر شده یا در انجمن کلمه خواندهاند، مطالعه کردهام و سیر پیشرفت ایشان مشخص است. چیزی که میتوان در مورد آثار ایشان به طور کلی و این دو داستان گفت، پیوندی است که شخصیت نویسنده با تمام داستانها دارد. نویسنده دغدغههای شخصی خود را در داستانها بیان میکند و از پراکندهنویسی پرهیز دارد. در این داستان، موضوع فقط مذهب به معنای خشک و بسته و متصلب آن نیست، بلکه ویژگیهای جزئی مذهب است که با نگاه شخصی نویسنده در هم میآمیزد. البته برداشتم این است که نویسنده نمیتواند دیدگاهش را در مورد مذهب در داستان به عنوان یک ناظر بیان کند و با حالتی جانبدارانه به بیان دیدگاهش میپردازد. در این میان، کارکرد خاک (تربت) ـ شیئی که نقش مذهبی یافته ـ در این داستان این است که شخصیتهای داستان را به هم نزدیک میکند و باعث تعامل آنان میشود.» وی در بخش دیگری از سخنانش، بیان زنانگی را در این داستان، بسیار عادی دانست و گفت: « برخلاف نظر دوستان، بیپروایی خاصی در داستان ندیدم. البته شاید نظر دوستان این بود که چون اولین بار بود میدیدند یکی از بانوان نویسنده، زنانهنویسی میکند، آن را بیپروا دانستند. فقط میتوان گفت زنانهنویسی در این داستان دیدیم. این درست است».
دهقان در پایان افزود: «پرداختن به جزئیات از خصوصیات بیانی است. پرداختن به توصیفات و صحنهپردازی خوب بود. کندی روایت این داستان کمی آزاردهنده بود و نبود هیجان از ویژگیهای منفی داستان بود. لحن و زبان تمام شخصیتها یکنواخت است. شاید بهتر میشد اگر شخصیتهای افغانستانی با لهجه صحبت میکردند».
تینا محمدحسینی هم در جمعبندی نقدهای وارد شده بر داستان «طعم خاک خوب» گفت: «داستان خوبی است. زبان آن یکدست است. اسم داستان، خوب انتخاب شده است. از نظر داستانی، واژگان، معنا دارند. خاک، جنس سردی است و سردی این خاک با تولد یک نوزاد ناهمخوانی دارد. ایدههایی که در داستانها استفاده میشود، خوب است و خوب پرداخت میشود، اما گاهی در میانه داستان رها میشود. جزئینگریهای زیادی در داستان صورت گرفته که انتظار مخاطب را بالا میبرد و در پایان داستان توقع دارد به جایی برسد که با این جزئیات پر شود.
وقتی نوزاد در داستان هست، نشاندهنده امید و زندگی است که این امر با تعلل و تردید مهتاب همخوان نیست. حضور نوزاد با هویت جدیدی که مهتاب میگیرد، همخوانی بیشتری دارد. البته شخصیتپردازی ضعیف است. آدمی که تازه به هوش آمده، دقت زیادی به جزئیات اطراف ندارد. بسیاری از اتفاقات داستان بهتر بود داستانیتر بیان شود. شک و تردیدها کمک میکنند تا داستانیتر شود. بسیاری از توضیحات در این داستان، اضافه است. در داستان لازم نیست لهجه را همان طور بیاوریم که صحبت میشود، اما همین که در داستان بیان شود که دو نفر با لهجه عجیبی صحبت میکنند، کافی است».
بخش بعدی این نشست به نقد داستان «مرد عنکبوتی» از ریحانه بیانی اختصاص داشت. در این نوبت، فاطمه خالقی، داشتن شخصیتهای متعدد و بیان مناسبت مفاهیم مورد نظر نویسنده را یادآوری کرد. محمدعلی سرابی نیز اثرگذاری نامطلوب بازیهای رایانهای بر کودکان را پیام داستان شمرد و به باور هاجر حسینی، بند آغازین داستان به بقیه داستان کمکی نکرده است.
صادق دهقان درباره «مرد عنکبوتی» گفت: «در این داستان، بحث جهاد و مواجهه با این امر ابتدایی در یک ساختار مدرن قرار گرفته است. به نظرم، بیانی با استفاده از کتاب خالد حسینی سعی داشته گریزی به مواجهه مدرنیته و سنت بزند، اما موفق نشده است. زبان داستان، خوب است و توصیفات مناسبی دارد، اما این موضوع به خوبی در نیامده است. حتی به نظر میرسد که راوی با طالبان همدلی دارد. شخصیتپردازی هم در آن مناسب صورت نگرفته است. یک مسلمان پیشرو نمیتواند با طالبان تروریست همدلی کند».
تینا محمدحسینی نیز درباره این داستان چنین گفت: «این داستان، چارچوب خوبی داشت. دیالوگها جاندار و پررنگ هستند. فضاسازی خوبی دارد. حضور پدر اضافه به نظر میآید، مخصوصاً با دیالوگ سنگینی که میگوید و میرود که با بقیه فضای داستان هماهنگ نیست. با آمدن این دیالوگ، درونمایه داستان، پراکنده میشود. شروع داستان خوب است، اما بعد از آن به کتاب خالد حسینی هیچ اشارهای نمیشود. در این داستان، دیالوگ علاوه بر اینکه شخصیتپردازی میکند، پیشبرنده داستان هم هست. پایانبندی داستان هم خیلی خوب است. البته بعضی توصیفات اضافه است مثل توصیف چشمان معصوم و درخشان کودک. این نکته هم که راوی از مرد عنکبوتی تصوری در ذهن ندارد، کمی اغراقآمیز است. توضیحات اضافه در داستان وجود دارد که مخاطب باهوش نیاز به شنیدن آن ندارد».