جای خالی داستان کوتاه در ادبیات افغانستان
جامعه افغانستان از لحاظ داشتن ادبیات داستانی به خصوص در دهه 50 و 60 و حتی دهه 70 خورشیدی، آن قدر غنی نبود. این سالها در واقع، سالهای آغاز داستاننویسی بود و نوشتن داستان کوتاه به شکل مدرن آن به صورت پخته و اساسی توسط زریاب و دو سه نویسنده دیگر آغاز یافت. در این سالها، نوشتن داستان اندک اندک میرفت که جا بیافتد، اما هیولای جنگ آمد و همه را غربال کرد.
شرایط زندگی در افغانستان نسبت به ایران بسیار متفاوت است. تفاوتش در دگرگونیهای روانی و جسمانی است که پیآمد جنگ بوده است. جنگ در افغانستان، زندگی را به نابودی کشاند و نه تنها هنر داستاننویسی و شعر و نقد و سینما و تیاتر رو به زوال نهاد، بلکه تمامی نهادهای زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و بشری ویران شد. سر بلند کردن از زیر این بار ویرانی، زمان طولانی کار دارد.
در این میان، پدیده مهاجرت، چهره ادبیات داستانی افغانستان را دچار دگرگونی شگرفی ساخت. خانوادههایی که به کشورهای همسایه مهاجر شدند و برگشت دوباره جوانان آنها به افغانستان، با تحصیلات عالی و اندوختههای ادبی و فرهنگی، تکاپویی هم در زمینه شعر و هم در زمینه داستاننویسی (داستان کوتاه ـ رمان) و دیگر هنرهای انسانی پدید آورد. با این حال، آنچه بیشتر در این میانه، نظر مرا جلب کرده، این است که هنر رماننویسی در افغانستان فوقالعاده رواج یافته است که حاصل همین مهاجرتها و زندگی در فضای فرهنگی ایران و دسترسی به انواع کتابهای رمان و داستان و هنرهای دیگر است. اخیرا بیشترین کسانی که در افغانستان به نشر مجموعه داستان و یا رمان و یا مجموعه شعریشان دست یازیدهاند، از همین گروه جوانانی بودهاند که از ایران به افغانستان برگشتهاند.
باید گفت که ادبیات داستانی افغانستان تا پیش از اینکه فصل پختگی و مراحل به قوام رسیدن (داستان کوتاهنویسی) را پشت سر نهد، در یک خیزش غیر مترقبه، نویسندگان آن به رماننویسی روی میآورند؛ یعنی ادبیات ما تا هنوز، دوره نوشتن داستان کوتاه را بدان صورت که لازم است، طی نکرده است. هنوز نیاز است که داستان کوتاه در افغانستان شناسایی و جا افتاده شود. تا هنوز جای خالی داستان کوتاه در ادبیات افغانستان حس میشود. بعضیها فکر میکنند که نوشتن داستان کوتاه با تمام سادگی و اما پیچیدگیهای آن آسان است. پس بهتر که به رماننویسی روی بیاوریم.
به هر حال، از اینها که بگذریم، داستانهایی که شما آنها را به داوری گذاشتهاید ، فوقالعاده زیبا بودند و گاه به باور نمیگنجد که جوانان ما در حالی که در آغاز کارشان قرار دارند، اینگونه روان و زیبا بیافرینند و آفرینشهای چشمگیری داشته باشند. این داستانها همه حال و هوای خود را دارند و از یک حس عمیق عاطفی سر بالا میکنند.
دست شما درد نکند که کار سخت انسانی را پیشه کردهاید و این همه استعداد از حمایت صادقانه شما برخوردارند.
سپاس بیکران
مریم محبوب
9 دلو 1392ـ کانادا