مهدی جعفری خانقاه، پژوهشگر مطبوعات ایران و افغانستان: ضرورت دارد خانه مطبوعات افغانستان ایجاد شود
گفتوگو از: زهرا یوسفی و صادق دهقان
اشاره
مهدی جعفری خانقاه، پژوهشگر ایرانی مطبوعات افغانستان و گردآورنده کتاب «مطبوعات فارسیزبان در قاره آسیا و منطقه قفقاز ۱۷۸۰ـ ۱۹۹۹ م.» و «سه دهه با مطبوعات فارسیزبان مهاجران افغانستانی در ایران» است که در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، مهمان غرفه خانه ادبیات افغانستان بود. در این نشست صمیمانه، از تلاشهای فرهنگی وی در زمینه نشریات مهاجران آگاه شدیم و نیز از پژوهش در حال آمادهسازی او برای بازتاب دادن فعالیت مطبوعاتی افغانستان از آغاز شکلگیری مطبوعات تا کنون. پیشنهاد اثرگذار ایشان برای ساماندهی مطبوعات افغانستان را نیز در همین گفتوگو بخوانید.
از چه سالی فعالیتهایتان را در زمینه مطبوعات افغانستان آغاز کردید؟
از سال ١٣75متوجه شدم نشریات زیادی از سوی مهاجران افغانستانی در ایران و خارج از ایران به چاپ رسیده است، ولی در حوزه ثبت این فعالیتهای مطبوعاتی هیچ کاری صورت نگرفته است. به همین دلیل، به ضرورت بررسی و شناسایی این نشریات پی بردم و به اتفاق دوست عزیزم، آقای معینالدین محرابی وارد این حوزه شدیم و در زمینه مطبوعات مهاجرین در ایران شروع به کار کردیم. در مجموع، توانستیم حدود ٣٠٠ عنوان نشریه را از سال ٥٧ به بعد شناسایی کنیم که این آمار، نشاندهنده ظرفیتهای زیاد مهاجران است، ولی متأسفانه جامعه میزبان از آن غفلت کرده است. جامعه میزبان، مهاجران افغانستانی را فقط شامل طبقه زحمتکش کارگرشان میدانستند و گمان میکردند مهاجران فقط در همین حوزهها فعالیت میکنند و شناخت لازم از فعالیتهای فکری، فرهنگی و ادبی آنها نداشتند. در کنار شناسایی و بازبینی نشریات مهاجرین در خارج از ایران از سال ٥٧ به بعد دیدیم که بیش از ٧٠٠ عنوان منتشر شده است. این کار در قالب اثر مستقلی با عنوان کتاب «سه دهه با مطبوعات فارسیزبان مهاجران افغانستانی در ایران» انجام شد و واحد مطالعات برنامهریزی آن را در سال ١٣7٩به چاپ رساند.
از نظر موضوعبندی، کدام بخش را در میان مطبوعات مهاجرین، نیرومندتر دیدید؟
تنوع موضوعی نشریات زیاد بود و مطبوعات بر اساس تحولات درون افغانستان از سال ٥٧ به بعد، به چند دوره تقسیم میشوند؛ دوره نظام کمونیستی، دوره حکومت مجاهدین، دوره طالبان و دوره حامد کرزی. بر اساس ردهبندی موضوعی، در دوره حکومت کمونیستی تا سال ٧١، نشریات بیشتر صبغه سیاسی، جهادی و مقاومتی داشتند. البته نشریاتی هم بودند که با موضوع ادبی شکل گرفته بودند، اما قوام لازم را نداشتند. وقتی دوره حکومت کمونیستی به پایان رسید و وارد نیمه دوم دهه ٧٠ شدیم، رشد نشریات فرهنگی و ادبی زیاد شد. مثل نشریه دُر دَری و نشریات دیگری که به عرصه مطبوعات مهاجرین پا گذاردند. این امر نشان میدهد وقتی اندکی ثبات سیاسی در افغانستان ایجاد شود، دلزدگی سیاسی نیز اتفاق میافتد و نشریات از سیاسی بودن به سمت فرهنگی بودن میروند.
در دوره جدید حیات سیاسی و اجتماعی افغانستان، نشریه یا مجله خاصی را سراغ دارید که بازتابدهنده وضعیت نشر افغانستان به صورت مثبت باشد؟
در سال ٨١ به بعد که وضعیت سیاسی و اجتماعی افغانستان به سرعت تغییر کرد و مهاجران و به تبع آنها، روزنامهنگاران هم به کشورشان برگشتند، خیلی از این نشریات تعطیل شدند. نشریههای حزبی تعطیل شدند، اما طیف دانشجویی و فرهنگی مهاجران افغانستانی ساکن در ایران از چاپ و نشر دست برنداشتند. شاید اکنون جای نشریه دُر دَری و خط سوم خالی باشد که موج ادبی راه انداخته و جریانساز بودند، ولی خوشبختانه به جای آنها، نشریاتی مثل روایت و فرخار در حوزه ادبیات، حرفهای زیادی برای گفتن دارند.
آیا به مقوله مطبوعات در داخل افغانستان هم میپردازید؟
پیشینه مجلات افغانستان به ١٤٠ سال قبل میرسد؛ از سالی که شمسالنهار در دوره امیر شیرعلیخان به چاپ رسید. با توجه به ثبات سیاسی کنونی در افغانستان و شکلگیری فضای آزاد مطبوعاتی، انتشار نشریات در افغانستان سیر صعودی پیدا کرده است. این دوره، فرصت مناسبی برای مطبوعات افغانستان است که روزنامهنگاران افغانستانی باید قدر این فضا را بدانند. میدانم که اکنون حدود ٥٠٠ عنوان نشریه در سراسر افغانستان در حال چاپ است که مایه خوشحالی است. در این زمینه، یکی از کارهایی که قرار است انجام بدهیم، تهیه پیشینه مطبوعات افغانستان در ١٤٠ سال گذشته است که امیدوارم به سرانجام برسد. محدودیت زیادی در دریافت نشریات داریم، ولی در حال تلاشیم که دسترسی پیدا کنیم. از علاقهمندان هم تقاضا دارم در صورت داشتن آرشیو این نشریات یا هرگونه خبری درباره نشریات قدیمی، ما را یاری کنند تا این پروژه تحقیقاتی تکمیل شود.
برای افزایش پیوند بیشتر افغانستان و ایران و حضور و نمود بیشتر افغانستان در عرصههای مطبوعات ایران چه باید کرد؟
یکی از کارهای خوبی که در ایران صورت گرفته، حضور افغانستان در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران است. از نیم دهه قبل تا کنون هم افغانستان در این نمایشگاه حضور داشته، ولی حضورش رسانهای نمیشد. تازه دو سال است که میبینم چندین غرفه فعال فرهنگی و ادبی مثل غرفه رایزنی فرهنگی افغانستان، غرفه خانه ادبیات افغانستان و غرفه نشر عرفان و تعدادی دیگر از فعالان فرهنگی با نقشآفرینی بیشتری کار میکنند که حضورشان در طیف فرهنگی ایران اثرگذار بوده است. امسال نیز افغانستان به عنوان مهمان ویژه در این نمایشگاه حضور دارد و همین حضور پررنگ رسانهای میتواند سبب شود مخاطبان ایرانی دریابند فرهنگ و ادب و هنر افغانستان پیشینه طولانی دارد و نگاهها عوض شود. در این میان، همه این کارها بهتر است در قالب یک نهاد تخصصی پیگیری شود تا بازخورد بهتری داشته باشد. در این دوره زمانی، ضرورت وجود خانه مطبوعات افغانستان به شدت حس میشود. هم اکنون خیلی از روزنامهنگاران ما خبر ندارند که در افغانستان چه مطبوعاتی چاپ میشود. یکی از دغدغههایم این است که چنین تشکلی شکل بگیرد تا بسیاری از خلأهایی را که اکنون میبینیم، برطرف کند و زمینه را برای تبادل فرهنگی مطبوعات بین دو کشور فراهم آورد.
پیشنهاد بسیار جالبی است که امیدواریم جامعه تحقق بپوشد و یکی از مسئولان یا نهادهای ایرانی یا افغانستانی پا پیش بگذارند و سال بعد، غرفهای به نام خانه مطبوعات افغانستان نیز در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران داشته باشیم.
امید دارم چنین اتفاق مبارکی رخ بدهد و شاهد تلاش مشترک روزنامهنگاران دو کشور برای افزایش پیوندها باشیم. باید بدانیم حوزه زبان فارسی، حوزه اقتدار فرهنگی دو کشور هست که هر قدر به این حوزه توجه نشان بدهیم، به حوزه اقتدار خودمان توجه نشان دادهایم.