گذشته، حال و آینده خانه ادبیات افغانستان

دکتر محمدسرور مولایی

 ده سال از عمر پربرکت و تلاش‌های پرثمر «خانه ادبیات افغانستان» سپری شده است. بی‌تردید، دستاوردهای این ده سال کوشش و تلاش در پاس‌داری از ادب و فرهنگ و هنر افغانستان در خور ستایش و سزاوار آفرین است. امروز باید دید که با توجه به آن‌چه در کشور در صحنه‌های سیاست، فرهنگ، ادب و هنر می‌گذرد، چه اقدامات دیگری نیاز است و بایدها و نبایدها کدام‌هاست؟ برنامه‌های سال‌های آینده از چه دستی باید باشند؟ در برنامه‌ها و طرح‌های تجربه شده و آزموده چه نوع تغییراتی باید داد؟ اصولا تغییر ضرورت دارد یا خیر؟

وقتی کارنامه ده‌ ساله خانه ادبیات افغانستان را بررسی می‌کردم، با توجه به انواع مشکلات که در این‌گونه فعالیت‌ها به ویژه در عالم مهاجرت وجود دارد، حاصل کار را در خور تحسین یافتم. این کارنامه نشان می‌دهد که مسئولان و اعضای خانه ادبیات افغانستان به درستی با باریکی‌های کار آشنا بوده‌اند و هر سالی که از عمر تلاش و فعالیت آنان سپری شده است، در قیاس با سال پیش، سخته‌تر و سنجیده‌تر گام برداشته‌اند و برنامه‌های جدید را با دقت و مطالعه و بررسی همه‌جانبه و میزان تأثیر و نقش آن در برآوردن هدف‌های خانه ادبیات افغانستان برگزیده و اجرا کرده‌اند. بر من پوشیده نیست که افزودن برنامه‌های جدید و اجرای آن چه دشواری‌هایی دارد. با این حال، مدیران و مسئولان و اعضای خانه ادبیات افغانستان با اراده و عزمی درست، پای در راه نهاده و تن به تلاش داده و از دشواری‌ها و انتقادهای احتمالی نهراسیده‌اند. جا دارد که در همین جا به آنان، «دست مریزاد» بگویم.

به هر حال، ده سال تجربه و اندوخته‌های کاری حکم می‌کند که کارنامه ده ساله با دقت و انصاف بررسی شود و میزان توفیق هر یک از برنامه‌ها در راستای اهداف تعیین شده ارزیابی گردد. با این بررسی‌ها و ارزیابی‌ها می‌توان تصمیم گرفت که چه تغییراتی ضرورت دارد و چه برنامه‌هایی باید با همان کیفیت پیشین ادامه یابد و احیانا کدام یک از برنامه‌ها جای خود را به برنامه‌های دیگر بدهد و با توجه به جریان‌های ادبی امروز در کشور و خارج از کشور و در کشورهای هم‌زبان، چه تدبیرها و برنامه‌هایی باید اندیشیده شود؟

اهالی خانه ادبیات افغانستان چه بپذیرند و چه نپذیرند، باید بدانند که این خانه، امروز در داخل کشور و در خارج از آن از جمله در جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نهاد مدنی و ادبی مؤثر پذیرفته شده است. این پذیرش که به آسانی به دست نیامده، هم وظایف خانه ادبیات را به عنوان یک نهاد فرهنگی، سنگین‌تر و دشوارتر کرده است و هم توقع‌های اهالی ادب و فرهنگ و هنر را از آن‌ بالاتر برده است که به آن توقع‌ها باید پاسخ‌های در خور داده شود.

در واقع، بخش عمده‌ای از برنامه‌های خانه ادبیات افغانستان مانند جشن‌واره ادبی «قند پارسی»، «جایزه ادبی نوروز»، سلسله بحث‌های و نشست‌های نقد ادبی «شب‌های کابل»، «نقد و بررسی ادبیات امروز افغانستان»، خوانش و نقد شعر و داستان، برگزاری دوره‌های آموزشی برای بالا بردن دانش‌های تخصصی اعضای خانه ادبیات، نمایش‌نامه‌خوانی، منقبت‌خوانی و انواع گرامی‌داشت‌ها، همه و همه، حرکت به سوی برآوردن آن انتظارات و تحقق هدف‌ها و بالا بردن سطح آگاهی و پاس‌داری آگاهانه از ادب، فرهنگ و هنر کشور و سرانجام، توقع‌آفرینی بوده است.

اکنون پس از ده سال کار و تلاش پی‌گیر، خستگی‌ناپذیر و درخشان بایسته است نهاد خانه ادبیات افغانستان به موازات بالاتر رفتن سطح دانش و آگاهی و انتظارها و توقع‌ها به سوی طراحی و اجرای برنامه‌های جدید گام بردارد. معنی این سخن چنان‌که پیش‌تر اشارت شد، آن نیست که برنامه‌های انجام شده را که به پختگی و اثرگذاری مطلوب رسیده است، به کناری بگذارد، بلکه مراد آن است که با بررسی دقیق آن برنامه‌ها و با توجه به مسیر آینده و خلاقیت‌های بیشتر و کشف و پرورش استعدادهای جوان‌تر، تغییراتی در برخی از آن‌ها وارد کند. این خدمت‌گزار ادب و فرهنگ، پیشنهادهایی را که به نظرش رسیده است و می‌تواند مورد توجه مدیران و مسئولان و اعضای خانه ادبیات قرار گیرد، در این جشن فرخنده تقدیم می‌کند:

  1. پیش‌تر گفته‌ آمد که هیچ برنامه و فعالیتی به سرانجام مطلوب نمی‌رسد مگر آن‌که بدانیم ادبیات امروز کشور چگونه ادبیاتی است و تلاش‌های ادبی که در زمینه‌های گوناگون حوزه‌ ادبیات صورت می‌گیرد، به کدام سمت و سو در حرکت است؟ اصلا سمت و سویی در کار است؟ جریان‌های شاخص و عمده آن کدامند؟ نهادی مانند خانه ادبیات افغانستان با تشخیص آن جریان‌ها می‌تواند در تقویت و حمایت از جریان‌های دوران‌ساز و نقد و معرفی آثار پدیدآمده، نقشی اساسی و ماندگار داشته باشد.
  2. توجه جدّی به جریان‌شناسی ادبیات امروز در حوزه‌های شعر، داستان، رمان، نمایش‌نامه، خاطره‌نویسی، فیلم‌نامه‌نویسی و نظیر آن.
  3. در برنامه‌های ده ساله خانه ادبیات افغانستان نشنیدم و ندیدم که زمانی و نشستی برای خواندن شاهکارهای ادب کهن اعم از شعر و نثر اختصاص یافته باشد. به باور من و چنان‌که تجربه شعر و ادب در دوران معاصر در ایران و افغانستان نشان داده است، کسانی ماندگاری و اثرگذاری بیشتر و توفیق افزون‌تر داشته‌اند که از گنجینه ادب هزار و دو صد ساله فارسی بهره‌مندتر بوده‌اند و آگاهی و دم‌سازی و انسشان با آن آثار، بیشتر بوده است. این امر به ویژه برای جوانان و میان‌سالان ما که به سبب نابسامانی‌های پی در پی کشور، پیوند خویش را با آثار کهن از دست داده‌اند، بسیار ضروری است. به باور من، این تأکید و تکیه بر آثار گران‌سنگ ادبیات ارج‌مند فارسی هیچ تضادی با جریان‌های نو و نوآوری و نواندیشی ندارد که هیچ، بلکه می‌تواند یار و یاور و مددکار نیز باشد. ناگفته پیداست که مسائل امروز ما با آن‌چه پیشینیان با آن دست و پنجه نرم می‌کردند، یکی نیست، اما ما برای بهتر بیان کردن اندیشه‌ها و احساس‌های خود به تجربه‌های بیانی و زبان استوار آنان نیازمندیم.
  4.  آشنایی با جریان‌های مسلط ادبی در کشور هم‌زبان جمهوری اسلامی ایران و جمهوری تاجیکستان و نقد و بررسی و معرفی آثار برگزیده آنان.
  5. درباره ادبیات جهان نیز همان مقولات صادق است. دست کم می‌توان یک دوره بررسی ادبیات جهان برگزار کرد و مکتب‌های ادبی آن را بررسی و آثار شاخص آن را معرفی کرد. خوش‌بختانه بیشتر این آثار را استادان مسلّم و مسلط به هر دو زبان ـ زبان اثر و زبان فارسی ترجمه کرده‌اند.
  6. تعدادی از اعضای خانه ادبیات افغانستان در دانشگاه‌های جمهوری اسلامی ایران در دوره‌های عالی کارشناسی ارشد و دکتری ادبیات مشغول تحصیل بوده و هستند و تا آن‌جا که من اطلاع دارم، بیشتر پایان‌نامه‌های آنان درباره ادبیات افغانستان یا یکی از جریان‌های آن است. بایسته است خانه ادبیات افغانستان تدبیری بیاندیشید که از این افراد یا افراد دیگری که در این حوزه و در آن دوره‌ها تحصیل کرده‌اند، دعوت کند تا درباره دستاوردهای پژوهشی خویش در پایان‌نامه‌هایشان سخنرانی کنند. در واقع، با این کار، اعضای خانه ادبیات و دیگر علاقه‌مندان، از پژوهش‌های انجام شده آگاه می‌شوند؛ پژوهشی که یک هم‌وطن آنان زمان درازی برای آن صرف کرده است. حیف است که از چنین فرصت‌هایی، هرچند کم‌شمار باشد، استفاده نشود.
  7. خانه ادبیات افغانستان به عنوان یک نهاد مدنی مورد توجه و پذیرش، در مسائلی که در حوزه ادبیات و زبان‌های رسمی رایج کشور می‌گذرد، باید بیش از دیگر نهادها هشیار و بیدار باشد و با موضع‌گیری‌های مستدل و منطقی و رهنمودهای عملی و علمی، آن‌ چنان‌که در اهداف و اساس‌نامه این خانه قید شده است، با آن‌ها مقابله کند و به آن‌چه دیگر پاس‌داران زبان، ادب و فرهنگ کرده‌اند و می‌کنند، بسنده نکند.
  8. یکی از وظایف خانه ادبیات افغانستان و تمام کسانی که دست و دلشان برای پاس‌داری از این میراث ارج‌مند می‌لرزد و می‌تپد، مقابله با کاربرد واژگان و اصطلاحات بیگانه با خانواده زبان‌های رسمی و رایج کشور است. خواهید گفت انجام دادن این امر مهم بر عهده نهادهای بزرگ‌تری هم‌چون فرهنگستان‌ها و امثال آن است. در پاسخ می‌گویم که اولا فرهنگستانی در کشور وجود ندارد و در ثانی، نهادهایی مانند خانه ادبیات افغانستان یا انجمن‌های ادبی دیگر با پدید آوردن آثار بلیغ و فصیح و شیوا و رسا و اهتمام در به کارگیری واژگان فارسی و گویش‌های هم‌خانواده آن و با یاری خواستن از گنجینه پربار واژگان و اصطلاح‌های ناب و صیقل‌خورده و آشنای ادبیات کهن می‌توانند در این راه، گام‌های اساسی بردارند و در نگارش‌های ویژه، این نکته را توضیح دهند و روشن سازند که اگر کاربرد واژگان بیگانه با همین شتاب پیش برود، معلوم است که بر سر یکی از پایه‌های هویت ملی چه می‌آید. همین چند روز پیش، دولت هند امتیاز آشنایی با زبان‌های فارسی و عربی را از فهرست امتیازهای استخدام دولتی حذف کرد. اگرچه وقوع چنین چیزی به یاری خداوند و حضور میلیون‌ها فارسی‌گوی و فارسی‌وان در افغانستان ممکن نیست، ولی چنان‌که می‌دانیم، گاه‌گاهی زمزمه‌هایی از قبیل ناتوانی زبان‌های ملی و رسمی در آموزش دانش امروز و ضرورت آموزش آن‌ها در برخی از دانش‌کده‌ها به زبان انگلیسی شنیده می‌شود که اگر جدّی‌تر شود، بعید نیست پس‌فردا این امر به دوره‌های تحصیل پایین‌تر از دانشگاه‌ها یعنی در دبیرستان‌ها و دبستان‌ها تعمیم داده شود. البته پیشرفت کشور هند و تبدیل شدن آن به یکی از هشت کشور بزرگ صنعتی و اقتصادی با زبان انگلیسی که بازمانده استعمار انگلیس است، ارتباط ویژه‌ای ندارد. این پیشرفت‌ها نتیجه چندین ده سال کار و تلاش و برنامه‌ریزی و به‌کارگیری افراد کاردان و متخصص و تربیت نیروی انسانی در آن کشور یک میلیارد و چند میلیون نفری بوده است.
  9. خانه ادبیات افغانستان برای ادبیات تولید شده در دیگر زبان‌های رایج که در قانون اساسی مندرج است، چه تدبیرهایی اندیشه است؟ به نظر این جانب، اگر در آن زبان‌ها، آثاری در خور تولید شده باشد، باید آن آثار، نقد، بررسی و معرفی شود. البته برخی از آن زبان‌ها در داخل و خارج کشور، متولیانی دارند و انجمن‌های ادبی و فرهنگی ویژه خود. با این حال، چون عنوان این نهاد، «خانه ادبیات افغانستان» است، این‌گونه برنامه ها و توجه‌ها از دیدگاه‌های گوناگون، سودمند خواهد بود.
  10. درباره هنر هفتم یا سینما چه برنامه‌ای دارید؟ آیا در خانه ادبیات افغانستان، بخش ویژه‌ای وجود دارد که در حوزه سینما فعالیت کند یا آن‌که این امر به دوستان دیگری که روزگاری در خانه هنرمندان ایران به فعالیت سازنده‌ای دست زده بودند، واگذار شده است؟ به یاد دارم که آقای ناظری در راه‌اندازی «خانه هنرمندان افغانستان» به ویژه بخش سینمایی آن، تلاش‌های پی‌گیر و مجدّانه‌ای کرد. من از وضع فعالیت‌ها پس از عزیمت آقای ناظری به کشور اطلاع درستی ندارم. شاید گفته شود سینما چون هزینه‌بردار است و در حال حاضر، خانه ادبیات توان پرداخت آن هزینه‌ها را ندارد، وارد بحث و برنامه‌ریزی در آن باب نشده است. به نظر من، در حوزه نظری سینما که چندان هزینه‌ای ندارد، ولی بسیار سودمند است، فعالیت را می‌توان آغاز کرد. نقد و نمایش فیلم و فیلم‌نامه‌نویسی و تاریخ سینما و حتا بحث‌های نظری کارگردانی و ملحقات آن انجام‌پذیر است.
  11. در میان مهاجران افغانستانی مقیم جمهوری اسلامی ایران و خود اعضای خانه، کم نیستند افرادی که دارای استعدادهای هنری گوناگون هم‌چون نقاشی، خطاطی، مجسمه‌سازی و گرافیک و امثال آن هستند و خود آنان یا نزد خود یا با شرکت در کلاس‌های آموزشی، آن هنرها را ارتقا داده‌اند. کم‌ترین کاری که خانه ادبیات افغانستان می‌تواند انجام دهد، برگزاری نمایشگاه‌هایی از کارهای آنان در جنب برگزاری جشن‌واره‌ها و گرامی‌داشت‌ها و مراسم اعطای جوایز است.
  12. پیش از این، در آخرین «روایت هم‌دلی»، به آقای رجایی عزیز پیشنهاد کردم که تمهیداتی در نظر گیرد که آن‌چه در این نشست‌ها خوانده و گفته می‌شود، اعم از سخنرانی، مقاله و شعر به صورت مکتوب درآید تا ماندگاری و قابلیت انتشار و دسترسی آن افزایش یابد. با توجه به کارنامه درخشان و برنامه‌های متنوع خانه ادبیات افغانستان، انتشار یک یا چند دفتر یا دست کم دو شش‌ماه‌نامه که مشتمل بر گزارش برنامه‌های انجام شده و نام و آثار برگزیدگان در بخش‌های شعر و داستان و عکس‌هایی از مراسم و نمایش‌گاه جنبی و مقالات و سخنرانی‌ها باشد، ضرورتی تمام دارد و سودمندی‌های چندجانبه.

گمان می‌کنم برخی از دوستان خانه ادبیات افغانستان و جمعی از خوانندگان این جشن‌نامه با دیدن و شنیدن این پیشنهادها یا بعضی از پیشنهادها دچار شگفتی شده باشند و در دل بگویند این کارها از توان نهادی چون خانه ادبیات بیشتر است و کلی دشواری دارد. از آنان می‌خواهم به کارنامه ده ساله این خانه بار دیگر نظری کارشناسانه بیاندازند و به این پرسش، پاسخ بگویند که در سال 1382 که خانه ادبیات افغانستان پایه‌گذاری شد، چند نفر باور می‌کردند که این خانه و مدیران و اعضای آن بتوانند این همه کار را به این نیکویی انجام دهند و کارنامه‌ای رقم زنند که بتوان بدان بالید؟ خانه ادبیات مجموع این کارها را یک‌باره و در مدت اندک انجام نداده است، بلکه گام به گام و با استواری و به تدریج با تمام دشواری‌ها تا این‌جا آمده است. اطمینان کامل دارم که پس از این نیز با تکیه بر تجربه موفق ده سال، هم‌چنان با عزم و اراده‌ای راستین و برنامه‌ریزی‌های دقیق به سوی هدف‌های متعالی‌تر گام خواهد زد و برگ‌های درخشان دیگری به کارنامه خویش خواهد افزود. به امید آن روز و با آرزوی موفقیت برای تمامی اعضای خانواده ادبیات افغانستان به ویژه این نهاد فرهنگی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
بستن