کمک به وحدت فرهنگی سرزمین های فارسی زبان

صادق ایزدی گنابادیمحمدکاظم کاظمی

خبر بزرگداشت محمدکاظم کاظمی بنده حقیر علاقمند به ادبیات و شعر را به شدت خوشحال کرد. گرچه با خودم گفتم ای کاش بزرگداشت از محمد کاظم کاظمی در سطحی وسیعتر و با شکوه تر بر گزار می شد اما به هر حال:

آب دریا را اگر نتوان کشید / پس به قدر تشنگی باید چشید

همین مقدار بهره مندی از چنین بزرگداشت هایی که در حقیقت بیشترین نفعش متوجه جامعه فرهنگی و ادبی  کشور است جای شکر و قدردانی  دارد.

نام محمد کاظم کاظمی به صورت طبیعی آدم را به یاد هشت  کلمه ی نقد شعر، زبان شناسی ،ویرایش ،کتاب ، اخلاق ، بیدل و روزنامه می اندازد.

در نقد او گرفتار حب و بغض نیست ضمن اینکه نقدش کاربردی و قابل فهم است از قلمبه گویی های مرسوم در بیبن منور الفکرها ی جدید  ادبی بدور است.

دو کتاب از ایشان در زمینه نقد مطالعه کرده ام یکی «رصد صبح» و دیگر «شاعران انقلاب». او در این دو کتاب به صورت فهرست وار و اشارات روشن شاعران جوان را نقد می کند و برای هر کدام  فهرست هایی با موضوعی روشن از ضعف ها و قوت ها نقل می کند.

یادم می آید زمانی که کتاب رصد صبح او را می خواندم با خودم گفتم بیایم برای هر کدام از بیست شاعری که جناب کاظمی نقد کرده است برای  موارد مثبت شعرش ده امتیاز  و برای موارد منفی 5 امتیاز منفی در نظر بگیرم و خیلی دقیق مثل جدول مسابقات فوتبال به شکل عینی، روشن و با متراژی درست هر بیست شاعر را در جدول رده بندی قرار دادم.

آن قدر نقد کاظمی مصادیق و مواردش روشن است که همین الان از من بپرسند که مثلا شعر سلمان هراتی از دیدگاه محمد کاظم کاظمی چگونه شعریست، می توانم در حد فهم و درک خودم به اشارات روشن او اشاره   کنم. راهی که کاظمی در نقد می رود کاملا قابل تدریس و آموزش است.

شعر کاظمی نیز از ارزش مندی والایی بر خوردارست او تمام قریحه و استعداد خود را سخاوتمندانه در اختیار بیان رنج و مشکلات کشورش قرار داده است. با اینکه می توان پاره های زیادی را در شعر کاظمی پیدا کرد که نشان دهنده ان است که وی  حتی قادر به تصویر سازی های عاشقانه و به شدت فرمیک نیز هست ، اما دغدغه مشکلات کشورش آنچنان ذهن و زبانش را تسخیر نموده که گویا جز  به روایت رنج و مصیبتب کشور افغانستان نمی گردد ولی در  بیان همین رنج از بکار بردن عناصر شاعرانه در شعرش غافل نیست.

یکی از بن مایه های صوری شعر کاظمی بنایش بر تمثیل است. او به طرز شاعرانه ای از تمثیل های رایج در زبان در جهت ارایه محتوا و فرم بخشیدن به شعرش استفاده می کند و همچنین خود نیز تمثیل ساز است. بسیاری از ابیات او می توانند تمثیل هایی باشند که بر خاسته از ذهن کاظمی است. گرچه این تمثیل واره ها در فضا و برای بیان موضوعی خاص به وجود آمده اند اما قابلیت خوانش در فضاهای دیگر را هم دارند.

تمثیل در شعر کاظمی آنچنان در بافت کلام و شعر تنیده و حل شده است که به مخاطب احساس بیرون زدگی از شعر دست نمی دهد.

شادمان چه نمازند وضو باطل بود

آب این جوی همان از ده بالا گل بود

آسیا بود ولی راه عمل را گم کرد

آرد را چرخ زد و چرخ زد و  گندم کرد

ظاهر مرده که پوسید کفن می آید

نوح این قوم پس از غرق شدن می آید

سحر آن است که بیدار شود اقیانوس

سحر آن است که خورشید بگوید نه خروس

سوژه یابی دیگر شگرد شعری محمد کاظم کاظمی است که از خلاقیت های منحصر به فرد اوست سوژه هایی مثل درخت ، سیب ، منگنه و … مخاطب را با روایت های بدیع و غافل گیر کننده روبرو می کند، که این غافلگیری تم خوشایندگی از شعرش را بالا می برد.

از دیگر مختصات زبانی شعر محمد کاظم کاظمی تلفیق پخته ی کلمات و واژه هایی از دو خاستگاه است. او تا هفده سالگی در افغانستان به سر برده و سی و یک سال است که در ایران زندگی می کند.

کلمات و واژه هایی از دو فضا وارد شعرش شده اند و هنر کاظمی آن است که هیچ کدام از این دو گونه فضای زبانی زیر زبان مخاطب نا همواری ایجاد نمی کنند. گویا کاظمی خود لهجه و گویش مستقلی را ایجاد کرده است که سالها سایش و غلطت خورده و به شکل طبیعی در اختیار مخاطب قرار گرفته است.

و اما شعر بازگشت کاظمی از درجه و اعتباری برخوردارست که بحث در مورد آن مقاله و کلامی مستقل را می طلبد. فقط  همین قدر ادعا می کنم که شعری به اندازه شعر بازگشت محمد کاظم کاظمی بر حقیر تاثیر عاطفی آمیخته با تعقل نگذاشته است.

این شعر گزارش کاملی است از یک هجرت و بازگشت که همه عناصر خبری ان روشن و مشخص است ذهن خوانی مخاطب در این شعر به طرز عجیب شکل گرفته است. کوچکترین فضای خالی برای پرسشی که ره آورد منطق و پی رنگی ضعیف باشد در این شعر دیده نمی شود.

کاظمی ضمن اینکه در این شعر رنج و غربت یک ملت را به زیبایی بیان می کند سرزمین میزبان را در نهایت سخاوت و بزرگواری ارج می نهد.

دغدغه های محتوایی مربوط به کشورافغانستان  در شعرکاظمی از جنس دغدغه های روشنفکری نیست بلکه او از دردهایی سخن می گوید که بیشتر انسانی هستند.

نه اینکه دغدغه ها روشنفکری موضوعیت ندارد بلکه او اهم و فی الاهم را در جامعه افغانستان شناخته است و بر ضروری ترین ضروریات تمرکز می کند.

و اما در مسیر بیست و چند ساله ای که محمد کاظم کاظمی برای کشورش شعر می گوید تحولات فکری و نگرش های نو و جدیدی در ذهن و زبانش ایجاد شده است. او  ضمن اینکه در صدد از بین بردن متن های گذشته نیست صادقانه اعلان می کند که گرچه فلان موضوع شعرش در آخرین اثرش وجود دارد ولی آن محتوا دیگر مورد قبول وی نیست. او هرگز منتقد شعرش را از روند تحولات  فکریش محروم نمی کند.

کاظمی کتابی را به نام هم زبانی و بی زبانی  در حیطه زبان شناسی  نوشته است و یکی از سعی های او در این کتاب این است که ثابت کند که زبانی (فارسی ) که تحت سه عنوان افغانستانی ، تاجیکی و ایرانی از آن یاد می شود در حقیقت یک نام و یک موجودیتند و این حرف درستی نیز هست و کاظمی با ارایه شواهد و قراین علمی و مناسبی این اعتقاد زبانی خود را به مخاطب می قبولاند.

البته استاد محمد کاظم کاظمی معتقد است که زبان فارسی در ایران و افغانستان و تاجیکستان تحولات متفاوتی را از سر گذرانده است و بهتر آن است که امروز از توانمندی های این نمونه های تحول یافته در هر کدام  در مناطق دیگر در جهت تقویت و تغذیه ی زبان استفاده شود. او برای اثبات مدعای خود در بخشی از کتاب شواهد و مثال هایی را از ایران و افغانستان می آورد و همین بخش از کتاب می تواند مورد نقد واقع شود، چرا که نگاه  محمد کاظم کاظمی به زبان تجویزی است. چیزی که زبان شناسان جدید  به آن اعتقادی ندارند . نقدی را در خصوص کتاب هم زبانی و بی زبانی به قلم یک افغانستانی تبار به نام همایون نوری خواندم که به نظر می رسید که  تمام حرفش ناظر به همین موضوع است. گرچه محمد کاظم کاظمی در مقدمه کتاب خود یادآور شده است که در نوشتن این کتاب چندان به ایده های زبان شناسی پایبند نبوده است.

ویرایش و موضوعات نگارشی همیشه دغدغه ی این شاعر افغانستانی بوده است. او در حین انجام ویراستاری کتاب و متن ها آنچه را که به عنوان نکته های نگارشی می یابد، صادقانه و مخلصانه در اختیار اهل قلم می گذارد که بسیار قابل استفاده هستند و بنده به ایشان پیشنهاد می دهم که حتما به فکر انتشار این یافته ها به صورت یک کتاب مستقل باشند.

ذهن محمد کاظم کاظمی ژورنالیست گونه نیز می باشد. او نسبت به حوادث دیده ها و شنیده ها نمی تواند سکوت پیشه کند و در خصوص مختلف نظرگاه خود را علنی می کند و چون اکثر این نظریات همراه با یک زاویه دید خاصی می باشد شنیدنی هستند.

محمد کاظم کاظمی در خصوص صفحه آرایی کتاب نیز کاملا حرفه ای است و در این جهت صاحب نظر است که این نظریات را نیز گاهی در فضای مجازی منتشر می کند.

بیدل شاعر بزرگ فارسی زبان هم  جایگاه خاصی در اندیشه و ذهن محمد کاظم کاظمی دارد. او کتاب کلید در باز را در خصوص شعر بیدل نوشته است. کاظمی در این کتاب مخاطب حرفه ای شعر را در نظر ندارد بلکه سعی او این است که با شرح بعضی از دشواری های شعر بیدل مخاطب عام را به او نزدیک کند.

و البته به جز کتاب “کلید در باز” مجموعه صد رباعی (مرقع صد رنگ) از  بیدل و گزیده ای از شعر او را نیز محمد کاظم کاظمی نشر داده است که همه و همه از حکایت از علاقه و اهتمام او به بیدل است.

نقد محمد کاظم کاظمی بر دیوان های شعر بیدل به کوشش علیرضا غزوه نیز از حساسیت وی نسبت به این شاعر دهلوی بیان می کند. نقدی که به دقت کاستی های این دیوان های ارزشمند که گویا از نسخه لامپور هند عکس برداری شده اند را بر ملا می کند.

و اما آنچه که اضافه بر این محسنات ، محمد کاظم کاظمی را دوست داشتنی می کند اخلاق نیکوی اوست.

مردی به شدت متدین ، متواضع ، فروتن و خویشتن دار و دارای سعه صدر فراوان.

و اما سخنی با اهل فرهنگ و ادب ایران و همچنین مسوولین فرهنگی و حتی سیاسی اگر مخاطب این مقال هستند؛

محمد کاظم کاظمی سال هاست در جهت ارتقا و افزون کردن فراورده های فرهنگی خاستگاه زبان فارسی می کوشد. او سعی می کند که بیرون از  دایره ی احساسات ناسیونالیستی به وحدت فرهنگی سرزمین های فارسی زبان کمک کند.

او ضمن اینکه به سرزمینش افغانستان عزیز عشق می ورزد و به آن افتخار می کند، به جامعه ایران و ایرانیان و انقلاب ایران نیز علاقمند است و تمام یافته ها و تلاش خود را در اختیار جامعه فرهنگی ایران قرار داده است که همین تعاملات او را مورد انتقاد شدید بعضی از ناسیونالیست های افراطی  قرار داده است. سر ویرایش کتاب “افغانستان در مسیر تاریخ” بلوایی در فضای مجازی راه انداخته شد که کاظمی می خواهد متن کتاب مرحوم “غبار”را تغییر دهد و … با همین ترفندها فرزندان این مرحوم را در مقابل او قرار دادند. البته بخشی از این حرکات شاید انگیزه های سیاسی هم داشته باشد.

همچنین  از این سو نیز بعضی از ایرانیان به اصطلاح وطن پرست موجبات آزردگی نه کاظمی بلکه کاظمی نوعی را فراهم می آورند.

تا در یک شهر مثل غزنه و یا هرات و یا هر جای دیگر می خواهد حرکتی در جهت شناخت شاعری یا بزرگی از این دیارها صورت گیرد فریاد وامصیبتا سر داده می شود که وای شاعر ایرانی را غصب کردند و بردند و …

عزیزان ادیب ایران، تا کی می خواهیم سر را زیر برف برده و بگوییم مولانا شاعر ایرانی  و یا ناصر خسرو  شاعر بزرگ ایرانی و یا ابوالفضل بیهقی نویسنده ایرانی …

نامی که بر جلد کتاب درسی دانش آموزان ایران تحت عنوان تاریخ ادبیات ایران آمده است دروغی بیش نیست.

اگر از شمای ادیب دانش اموزی بپرسد مولانایی که در بلخ زاده شده است و در آسیای میانه و قونیه رشد یافته است و حتی ساعتی از عمرش را در مرزهای کنونی ایران به سر نبرده است ؛ چه طور در کتاب تاریخ ادبیات ایران قرار گرفته است چه پاسخی به او خواهید داد؟

می پرسید چه باید کرد؟ باید محوریت را حداقل در بررسی آثار ادبی از کشور و منطقه خارج ساخت و بر اساس زبان بنا نهاد.

بگوییم مولانا شاعر زبان فارسی، ناصر خسرو شاعر زبان … تاریخ ادبیات زبان فارسی.

جالب است همان ها که استارت احساسات ناسیونالسیتی را زده اند و برایش مبانی علمی ساخته و مکتب سازی کرده اند، در امورات مربوط به زبان و ادبیات بنا را بر زبان می گذارند، نه منطقه و کشور.

آنها ابوعلی سینا را دانشمندی عربی می دانند چرا که وی اکثر آثارش به زبان عربی است و یا در اسکار دو بخش مهم این جشنواره را بر اساس زبان به دو بخش انگلیسی زبان و جز آن تقسیم کرده اند.

و اما سخنی نیز با مردم و سیاسیون؛

جایگاه محمد کاظم کاظمی ، ابوطالب مظفری ، قنبر علی تابش و … در کشور ایران شناخته شده است و یقینا آنها از عزت و احترام ویژه ای بر خوردارند، اما یقینا این عزیزان از توهین و بی حرمتی به هم وطنانشان در ایران و جای های دیگر در رنجند.

نگاه ما باید به مهاجرین افغانستان تغییر کند. تصمیمات عجیب غریب و خلق الساعه که هر روز روح و روان این عزیزان را به هم بریزد، در شان برادران هم زبان و هم دین نیست. آن هم در کشوری که هنوز انقلاب اسلامی در آن رواج دارد

ما باید به این باور برسیم که در مزرع هر قومی و منطقه ای دانه های جو و علف های هرز وجود دارد و ربطی به منطقه و کشور خاصی ندارد و شایسته ی رفتار جوانمردی نیست که تا خلافی از کسی سر زد، هم منطقه ای او را در انواع منگنه ها  قرار دهیم و با شانتاژهای تبلیغاتی آرامش را از هم زبان و هم کیش خود سلب کنیم.

متولیان فرهنگی باید بدانند که هرچه به سمت تغییر رفتارها و تغییر متن ها بر اساس وحدت زبانی و دینی حرکت کنند، محمد کاظم کاظمی ها بهتر خواهند توانست در رسیدن به آرمان خود که همانا رسیدن به هم دلی است موفق باشند و در صورتی که گوش شنوایی برای این پیام های وحدت بخش پیدا شود، افراطیون و کسانی که با انگیزه سیاسی به ایران ستیزی دست می یازند خلع سلاح خواهند شد.

منبع

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13921018001083

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
بستن