در نشست نقد و بررسی آثار آصف سلطان‌زاده در اصفهان بیان شد: سلطان‌زاده از نظر روان‌شناختی، کشمکش و هیجان‌ها را خوب می‌شناسد

asef soltanzadeh

روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان: «هـیـس! این آوای آصف است …»، ویژه‌برنامه دفتر خانه ادبیات افغانستان در اصفهان بود که در آستانه هشتمین جشن‌واره ادبی «قند پارسی» برگزار شد.

نشست ادبی «هیس! این آوای آصف است …»، ویژه‌برنامه دفتر اصفهان خانه ادبیات افغانستان برای شناخت بیشتر آصف سلطان‌زاده، داستان‌نویس معاصر افغانستان، ساعت 13 پنج‌شنبه، 14 عقرب (آبان) در خانه هنرمندان این شهر برگزار شد.

در آغاز نشست، سعید احمدی از زندگی‌نامه آصف برای حاضران گفت و از سفر ها و شهرهایی که پشت سر گذاشته است تا به دانمارک برسد و نیز از آثاری که نوشته و جایزه‌هایی که دریافت کرده است. سپس قسمتی از داستان «دوزخ عدن» را خواند.

رسول سیمیا، مسئول دفتر خانه ادبیات افغانستان در اصفهان، در سخنانی که با عنوان «روایت‌های شاعرانه و اضطراب سبک در آثار سلطان‌زاده» بیان کرد، با خوانش قسمت‌هایی از داستان‌های ایشان، عناصر تشکیل‌دهنده داستان‌های سلطان‌زاده را برشمرد. سیمیا در این زمینه گفت: «سلطان‌زاده شاعرانگی‌های بسیار ظریفی را در داستان های خود به کار گرفته است که نشان‌دهنده تبحر ایشان در نویسندگی است».

وی با تبیین روایت‌های شاعرانه در آثار سلطان‌زاده، ابتدا به شرح اصالت و تمایز آثار این نویسنده نسبت به دیگر نویسندگان اشاره کرد و با بررسی نظریه‌های منتقدان داستان در اواخر قرن نوزدهم مانند کنراد آیکن و آیلین بالد شویلر گفت: «نظریه و شرح نظریه بالد شویلر کامل‌کننده داستان‌های شاعرانه آصف سلطان‌زاده است. شویلر داستان کوتاه را به دو دسته تقسیم می‌کند: داستان با روایت‌های حماسی و داستان با روایت‌های غنایی یا شاعرانه مدرن. مقصود از روایت‌های حماسی، برجسته بودن کنش داستانی است؛ یعنی بیش از آن‌که افکار و درونیات شخصیت مهم باشد، حوادث و اپیزودهای بیرونی مهم است. به طور کلی، در این داستان‌ها، حضور شخصیت برای رخدادهای بیرونی است. روایت‌های غنایی یا شاعرانه نیز تصویرگر افکار و احساسات شخصیت اصلی داستان است و پی‌رنگ نیز در این آثار به قدرت آثار حماسی نیست».

سیمیا پس از شرح این نظریه‌ها به برخی داستان‌های سلطان‌زاده اشاره کرد و نمونه‌هایی از داستان‌هایش را خواند و بعد از خوانش نمونه‌های آثار گفت: «آصف سلطان‌زاده از زبان و نثر علاوه بر تفهیم و شرح رویدادها تأثیری ژرفر بر مخاطب می‌گذارد. او مخاطب را به شدت تحت تأثیر عاطفی قرار می‌دهد؛ احساسی که نویسنده به شدت آن را به طور واحد بر مخاطب خود تحمیل می‌کند؛ احساسی مانند: خوش‌حالی، دلهره، تنهایی و …».

سیما در ادامه سخنانش، برخی ابزارهای نویسنده را برای شاعرانه کردن داستان‌هایش چنین برشمرد: «بر هم زدن روایت‌های خطی (سیلان ذهن، تک‌گویی و…)، حرکت استقرایی در داستان و ایجاد فضا، نمادگرایی،  تسلط بر زمان و انواع زمان در داستان‌ها و کش آمدن زمان، شخصیت‌های رمزگذاری شده در راستای داستان، حادثه‌های ذهنی و ایجاد اتفاق در ذهن مخاطب، ایجاد ایماژهای بصری از طریق تشخیص یا استعاره، تولید ساحت‌های خواب‌آلود و هذیان‌گونه و استفاده از تعابیر بومی و شاعرانه».

سیمیا با تعریف نماد، ویژگی‌های آن را تکرار، نقش داشتن در پی‌رنگ داستان و جنبه استعاری و غیر استعاری در داستان دانست و برای نمونه، از نمادهای موجود در داستان «عسکرگریز» و «تویی که سرزمینت اینجا نیست» نام برد. وی برای ایجاد ایماژهای بصری به داستان «داکتر حسن» و برای شرح حالت‌های خواب‌آلود و وهم‌گونه نیز به داستان «زن و آیینه» اشاره کرد.

سیمیا بعد از موضوع روایت‌های شاعرانه، به موضوع اضطراب سبک در آثار آصف سلطان‌زاده پرداخت. وی ابتدا سبک را تعریف کرد و گفت: «سبک در معنای عام، وحدتی است که در کل اثر یا آثار مؤلف دیده می‌شود و ویژگی غالب و مشترک در اثر یا آثار مؤلف را تشکیل می‌دهد. سبک در معنای خاص، معنایی محدودتر دارد و به عنوان یکی از عنصر اصلی در داستان بررسی می‌شود. مقصود از این سبک، گاهی می‌تواند نحوه کاربرد زبان باشد که مؤلف اندیشه‌ای را به مخاطب انتقال می‌دهد».

سیمیا آثار آصف را بر اساس نثر و سطح زبان، اندیشه و فلسفیدن و ادبیات و عناصر داستانی بررسی کرد و نمونه‌های کوتاهی را شرح داد. آن‌گاه با توجه به سه مورد پیش‌گفته، شلختگی را در روایت، صحنه‌پردازی و فضاسازی، نثر زبان و حضور نویسنده در داستان عنوان کرد.

سیمیا در پایان سخنانش گفت: «سلطان‌زاده با آن‌که نویسنده‌ای پرتوان است و مجموعه داستان‌های زیادی را منتشر کرده، اما متأسفانه هنوز نتوانسته است به سبک خاصی برسد، به طوری که خوانندگان جدّی بتوانند بدون آن‌که نام آصف را بر داستانش ببینند، بگویند این اثرِ آصف یا شبیه آثار اوست».

سپس مریم کهرانی، داستان‌نویس ایرانی در سخنان خود با عنوان «بررسی محتوا و اندیشه در آثار سلطان‌زاده» به نقد داستان‌های سلطان‌زاده پرداخت.کهرانی در بخشی از سخنانش گفت: «سلطان‌زاده سبک خاصی ندارد، اما واقعا نویسنده است و دارای ذهن داستانی است. داستان «عسکرگریز» نیز محکم‌ترین داستان سلطان‌زاده است که فضاپردازی بسیار عالی در آن به کار رفته است. برای نمونه، در این جمله «با ورود سرباز، خانه‌های روستا به هم چسپیده بودند، انگار قرار بود بلایی سرشان بیاید»، ناامنی جامعه را به رخ کشیده و شخصیت‌پردازی سرباز بسیار زیبا بیان شده است».

کهرانی در ادامه سخنان خود درباره «عسکرگریز» افزود: «جرقه‌های ظریفی در داستان آورده شده است، مثل درد دندان سرباز که گاهی شدت می‌گرفت و گاهی کمتر می‌شد. در واقع، شدت جنگ را به نمایش می‌گذارد. سلطان‌زاده بسیار زیبا با آفتاب بازی کرده که معنای وسیعی به داستان بخشیده است. کم شدن تاریکی به معنای ایجاد امیدی در دل خواننده است. با این حال، مهم‌ترین اشکال نویسنده این است که فضای داستان را بسیار سیاه بیان کرده است و عشق و امیدی در داستان مشاهده نمی‌شود».

کهرانی در بخش دیگری از گفته‌هایش چنین بیان کرد: «سلطان‌زاده از نظر روانی، کشمکش و هیجان‌ها را خوب می‌شناسد و آشفتگی جامعه را به زیبایی به تصویر می‌کشد. نکته‌ی ظریف داستان‌های سلطان‌زاده این است که داستان‌ها را از سطح بالا می‌آورد و می‌توان گفت مربوط به هر جامعه دیکتاتور‌زده‌ای است. نقطه قوت سلطان‌زاده نیز بی‌طرفی او در برابر هر حزب و گروهی است که در جامعه با هم جدال می‌کنند. پرمعناترین بخش داستان هم هنگامی است که عکس‌ها را می‌چرخاند. این واکنش بیانگر چرخیدن قدرت در افغانستان است که دست به دست می‌شود».

کهرانی در پایان سخنانش گفت: «اشکال عمده داستان‌های سلطان‌زاده، کشش بیش از حد داستان است که خواننده خسته می‌شود. وی در یک خط، چندین بار زاویه دید را تغییر داده است که همین کار باعث جلو رفتن داستان می‌شود و بسیار هنرمندانه به کار گرفته شده است».

در بخش پایانی این نشست، مهدی نظارتی‌زاده، نویسنده مجموعه «یادگاری‌ها با درخت بزرگ می‌شود» در کنار شاعران خانه ادبیات افغانستان شعر ‌خواند و شعرهای تنی چند از شاعران نوپای خانه را نقد کرد.

هشتمین جشن‌واره قند پارسی، رقابتی ویژه شاعران و نویسندگان جوان افغانستان است که اسفند (حوت) امسال با نکوداشت آصف سلطان‌زاده، داستان‌نویس معاصر افغانستان و پاس‌داشت جایگاه تمدنی و فرهنگی «بامیان» در تهران برگزار می‌شود. کتاب‌هایی که تا کنون از آصف سلطان‌زاده در ایران، افغانستان و اروپا منتشر شده‌اند، عبارت است از: در گریز گم می‌شویم، نوروز فقط در کابل باصفاست، اینک دانمارک، عسکر گریز، تویی که سرزمینت این‌جا نیست، گاوهای برنزی، دوزخ عدن، دریغا ملاعمر، سفر خروج و سینماگر شهر نقره.

شعری از مهدی نظارتی‌زاده:

مداد سیاهت را که روی صفحه بگذاری

فکر می‌کنی چه طور ممکن است برای سرباز تیرخورده‌ای نفس می‌کشی

سرت را تکان می‌دهی و یأس، نقطه‌ای می شود روی کاغذ

کلاغی می‌شود که از دور دید

شال گردنم را از نقاشی‌ات پاک می‌کنی

تا کلاغ‌ها برای سکوت این کاغذ سفید حرف در بیاورند.

مداد سفیدت را که روی صفحه بگذاری

فکر می‌کنی گاهی سرخ برفی است که حربه گرگ‌ها را تنگ‌تر می‌کند

تنگ‌تر از حربه من که در معده گرگی دود می‌شود.

سرت را که تکان می‌دهی، برف پایین می‌ریزد

سرما به خانه می‌کشد آن قدر که مانده‌ای

پنجره‌ها را ببندی یا بسوزانی

آن قدر که با شال گردن، خودت را خفه کنی

من بازمانده جنگی هستم

که نه شروع می‌شود، نه صلح را قبول می‌کند

من حال کودکی را دارم که آیفون را برداشته و با کوچه حرف می‌زند.

Neshast Asef in Isfahan (2)

Neshast Asef in Isfahan (8)

Neshast Asef in Isfahan (6)

Neshast Asef in Isfahan (5)

Neshast Asef in Isfahan (7)

Neshast Asef in Isfahan (4)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
بستن