جشن سه‌سالگی «باغ»؛ از آرزوی حذف مرزهای فرهنگی ایران و افغانستان تا شعرخوانی کودکانه

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جشن سه سالگی مجله «باغ» کودکان افغانستان، عصر روز گذشته در تالار مهر حوزه هنری با حضور پرشور کودکان و خانواده‌های آنها و حضور افرادی چون جواد محقق، محمدافسر رهبین و اسدالله شعبانی برگزار شد.

در ابتدای این مراسم با پخش کلیپی از برخی آثار منتشر شده در شماره‌های گذشته مجله «باغ» خاطرات خوانندگان این مجله با دیدن این تصاویر تازه شد. مجری برنامه سعی می‌کرد با تکه‌پرانی با لهجه افغانستانی یا شوخی با حاضرین لبخند را بر لبان آنها بنشاند که در این مسئله نیز بسیار موفق بود.

محمدصادق دهقان، مدیر خانه ادبیات افغانستان در ابتدای این برنامه گفت: ما آدم‌بزرگ‌ها گرد هم آمده‌ایم که جشن سه سالگی مجله باغ را برگزار کنیم. کودکی‌ها و بچگی‌های بسیاری از پدران و مادران کودکان حاضر در این جمع در محرومیت مطلق سپری شده است. زمانی که این نسل بزرگ شده است با انواع ستمگری‌های سیستماتیک در جامعه افغانستان نیز مواجه بوده است و این نشان از این است که این نسل کودکی نکرده است.

وی افزود: گذراندن کودکی و نوجوانی در عالم مهاجرت چندان حس خوبی ندارد. ولی دست‌کم از اینکه من و شما کودکی و نوجوانی را درک نکنیم بهتر است. بسیاری از من و شما بچه‌های دیروز در کوچه پس کوچه‌های تابستان با بازی‌هایی بزرگ شده ایم و در عالم کودکی خود غوطه‌ور بودیم که ناگهان جنگ و آوارگی ما را از این دنیا جدا کرد. ما دنیای زیبای کودکی خود را به جنگ و آوارگی باخته بودیم و با دستان پینه‌بسته پدر و نگاه همیشه نگران مادرمان آشنا شدیم. حالا هم سه میلیون کودک در کشور ما به آموزش و پرورش دسترسی ندارند و با پدیده کودکان کار و خیابان روبرو هستیم. شماری از کودکان مهاجر و نوجوانان ما از تحصیل باز می‌مانند.

مدیر خانه کودکان افغانستان تصریح کرد: وضعیت ادبیات کودکان و نوجوان از این هم بدتر است. از زمانی که مجله «سراج الاطفال» در کابل منتشر می‌شد حدود یک قرن می‌گذرد اما تلاش‌هایی که در طول این سالها برای فرهنگ سازی کودک و نوجوان انجام شده است بسیار اندک بوده است. به نظر می‌رسد که وقت آن رسیده که جنبشی فراگیر برای این مسئله به راه بیندازیم. که اگر این کار را نکنیم قطعا خسر الدنیا و الآخره خواهیم شد. بی شک نقش مجله‌هایی مانند «باغ» بسیار مهم است و باید تلاش کارگذاران این مجله را ارج بنهیم.

در ادامه این برنامه مریم احمدی، شاعر و عضو خانه ادبیات افغانستان پیام محمدحسین محمدی، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان از استکلهم سوئد به جشن سه سالگی مجله «باغ» را قرائت کرد.

در این پیام آمده بود: تابستان سال 1372 بود و من غلامحسن بومان در مشهد بودیم و دانش‌آموز. تازه به شعر رو آوردم و من در جلسات شعر تنها کسی بودم که شعر کودکانه می‌خواندم. سر را پایین می‌گرفتم و زیرچشمی به آنها نگاهی می‌انداختم که چه واکنشی نشان می‌دهند. این زمانی بود که محمدکاظم کاظمی من را تشویق کرد و از من خواست که این راه را ادامه بدهم. پس آنقدر غلام حسن بومان هم به شعر کودکان روی آورد و سالها با هم بودیم. بعد در آن سالها خواستیم که مجله‌ای برای کودکان منتشر کنیم و صدای کودکان را در چهار صفحه و تیراژ محدود منتشر کردیم. خوشحال بودیم که در میان نشریه‌های مهاجرین نشریه‌ای نیز برای کودکان داریم. اما صدای کودکان را هیچکس نشنید و شماره دوم آن را نیز نتوانستیم منتشر کنیم و من بدهکار هزینه‌های همان شماره نخست ماندم.

اما هیچگاه نمی‌توانستم از ادبیات کودک دل بکنم. گاهی فکر می‌کردم باید تلاش کنم کودکان سرزمین من شعرها و داستان‌های ویژه خودشان را داشته باشند که برای آنها سروده و نوشته می‌شود. چیزی که نسل من از آن بی بهره بودیم من در نوجوانی شعرهای کودکانه می‌خواندم و در جوانی شعرهای نوجوانانه. می‌خواستم نسل بعد از من چنین نباشد اما هنوز به این آرزوی خودم نرسیده‌ام. شعر می‌سرودم و داستان می‌نوشتم و در جلسه‌ها با دودلی شعرهایم را می‌خواندم. همیشه فکر می‌کردم نکند مسخره‌ام کنند. بعد از مدتی مجله قوچی و گلستانه را منتشر کردیم که هر دوی آنها بعد از چند شماره از نشر باز ماندند و من گرفتار درس و دانشگاه شدم. در سال 82 با ماهنامه طراوت آشنا شدم و با مدتی با عنوان سردبیر آن کار کردم و طراوت شادی را به خانه‌های کودکان می‌برد. در همان سالها بود که با محمدسرور رجایی آشنا شدم. رجایی دوست تازه‌ای بود که فکرش را تازه خواندم.

متاسفانه ادبیات کودک در بین مردم مانند خود کودکان همواره با بی مهری روبرو بوده است حتی از سوی خود ما. دلم می‌خواست کودکان وطن من شاعر و نویسنده‌ای داشته باشند که برای آنها بنویسد. پسرم پارسا امسال در کلاس دوم است و می‌تواند بخواند و بنویسد اما شاعر و نویسنده‌ای نداریم که برای او و دوستانش بنویسد. و حتی داستان ماه و ماهی نخستین داستانی که برای کودکان و نوجوانان نوشتم هنوز به صورت کتاب منتشر نشده است. حالا باغی وجود دارد و امیدوارم شاعران و نویسندگانی بوجود آید که برای کودکان و نوجوانان بسراید و بنویسد. به رجایی عزیز تبریک می‌گویم برای این همت و پشتکاری که برای انتشار این مجله به کار گرفته است. آرزو می‌کنم این باغ آنچنان پر برگ و ریشه شود که همه کودکان میهن من، مهمان آن شوند و در سایه سار روان بخش آن زندگی کنند. سه سال انتشار منظم باغ نشان می‌دهد که رجایی عزیز و همکارانش می‌توانند باغشان را بزرگ و بزرگتر کنند.

محمدسرور رجایی، مدیر مسئول مجله باغ در ادامه این نشست گفت: از این که این مجله به سالگی خود رسیده است احساس شادی می‌کنم. شاید حضور گرم شما دوستان عزیز این اتفاق را رقم زده است. ولی بسیار خوشحال هستم که سرانجام یکی از حسرت‌های کودکی من گل کرده است. کودکان افغانستان نه تنها در ارتباط با ادبیات کودک در ارتباط زندگی خود نیز حسرت‌های فراوانی دارند. در سال 85 که به کشور خود برگشتم تصمیم داشتم که به رودخانه کابل بروم و سنگ‌هایی که در کودکی انداخته بودم را بردارم. تصمیم داشتم به باغ بالا بروم و درخت بلند آن. اما در آشوب روزهای پر شور و شر آنها را گم کردم.

وی افزود: روزی از یک ساختمان نیمه کاره صدای کودکان را شنیدم وارد ساختمان شدم و دیدم که چند خیمه نظامی در آنجا وجود دارد و بچه‌ها در آن درس می‌خوانند. اما متاسفانه یک نفر جلوی ورود من را به آنجا گرفت و من نتواستم وارد شوم و منتظر ماندم که کودکان از آن محل خارج شوند. من کودکان را جمع کردم و از آرزوهای آنها پرسیدم یکی از آنها می‌خواست که سربازی شود که تمام طالبان را بکشد و دیگری می‌خواست که روزنامه نگار شود. ولی آنچیزی که من را رنج داد این بود که هیچکدام یک بیت شعر با مفهوم خوب بلد نبودند.

رجایی تصریح کرد: ما در کشوری زندگی می‌کنیم که متاسافانه مسئولان فرهنگی ما همانگونه که کودک را بی‌ارزش حساب می‌کنند، ادبیات کودک را هم بی ارزش حساب می‌کنند. چندسال پیش با تعدادی از کودکان ارتباط می‌گرفتم که در آن شرایط بدی که داشتند روحیه بگیرند. یکی از اینها بسیار شر بود و به هر ترفندی که داشتم با من صحبت نکرد. من برای او شعری با مضمون مادر خواندم داشتم از اتاق بیرون می‌رفتم که همان پسر به من گفت که به مادرم که در یکی از شهرها است سلام برسانید و خبر سلامتی من را به او بدهید. من تاثیر ادبیات را در آنجا دیدم.

مدیر مسئول مجله باغ گفت: من امروز از تمام دوستان شاعر خودم و از تمام اعضای خانه ادبیات افغانستان این درخواست را دارم که لطفا به ادبیات کودک توجه کنید. ادبیات کودک زیرساخت ادبیات بزرگسالان است. لطفا کمتر با نگاه تحقیرآمیز به ادبیات کودک نگاه کنید. این سخن من متوجه همه شاعران و نویسندگان است. من به تمام شاعران و نویسندگان افغانستانی التماس می‌کنم که بیایید به ادبیات کودک بها بدهید. اگر فرزند شما با ادبیات خود رشد کرد قطعا در آینده شاعر خوبی نیز خواهد بود.

وی در پایان گفت: روزی که در سال 91 جرقه اول این مجله زده شد در 8 صفحه و در 50 نسخه این مجله را منتشر کردیم. تا 500 نسخه خودمان پول دادیم و هنوز هم از جیب خودمان خرج می‌کنیم اما تا 10 شماره بسیاری از دوستان ما با نامهربانی با ما رفتار کردند و هنوز هم بسیاری از پیامک‌های تلخی را که من دریافت می‌کردم را حفظ کرده‌ام. اما امروز می‌بینیم که باغ با همت بسیاری از دوستان کار می‌کند. بسیاری از دوستان هستند که امروز بدون هیچ چشم داشتی برای باغ کار می‌کنند.

در ادامه این مراسم آهنگ خورشید‌های کوچک توسط نادیه جعفری کودک خردسال افغانستانی خوانده شد.

جواد محقق، شاعر نویسنده و روزنامه‌نگار و مدیر مسئول سابق مجلات رشد در این مراسم گفت: ادبیات کودکان ایران هم مانند ادبیات کودکان و نوجوان در افغانستان سابقه طولانی ندارد. نخستین جرقه ادبیات کودک و نوجوان در دوره مشروطه زده شد. به مرور چهره‌هایی در این زمینه فعالیت‌هایی را می‌کنند تا حدود سالهای 1340 آرام آرام با شکل گرفتن برخی از جریان‌ها و محافل، این مسئله جدی تر شده است. مجلات رشد یکی از آن مجموعه‌ها بودند که باعث رشد در ادبیات کودک و نوجوان شدند. چرا که باعث تربیت برخی از شاعران و نویسندگان در این عرصه شدند. اما با تمام اینها ادبیات کودک و نوجوان هنوز به عنوان یک جریان اتفاق نیافتاده بود.

وی افزود: ما مجموعه چهره‌هایی که در شعر قبل از انقلاب داشتیم خیلی از بیش از عدد انگشتان یک دست نبودند. ما در فعالیترین زمان آن دوران شاید بیش از سه چهره نداشتیم که مرحوم عباس یمینی شریف، مرحوم پروین دولت آبادی و محمود کیانوش بودند. کارهای عباس یمینی شریف بیشتر شعرهایی بود که ایرادات شعری بسیاری را داشت. اما کارهای پروین دولت آبادی از جنبه‌های بهتری برخوردار بوده است. اما زبان و سرد و سخت در برخی از آثار او نشان از شکل‌گیری تجربیات بهتری است. محمود کیانوش در قبل از انقلاب از چهره‌های شاخص این حوزه است. غالب کارهای خوب آن دوران از آثار کیانوش است.

این نویسنده تصریح کرد: در حوزه ادبیات داستانی وضع هم به مانند شاعران کودک است. بیشترین آثار مرتبط به آقای صمد بهرنگی و برخی دیگر بود. البته باید گفت که به دلیل سیطره ادبیات چپ و مارکسیستی در بین روشنفکران ایرانی محتوی بسیاری از این آثار متاثر از آن زمان و مسائل بوده است. بعضا کارهایی است که مخاطب اصلی آن بزرگسال است به این دلیل که دولت وقت پادشاهی با آثار مقابله میکرد بسیاری از آثار بزرگسال در زیر لوای آثار کودک منتشر می‌شدند تا با برخورد دولت مواجه نشوند.

محقق افزود: بعد از انقلاب اسلامی بود که ادبیات در حوزه کودک به صورت یک جریان جدی در کنار ادبیات بزرگسال شکل گرفت. اکنون بیش از 50 شاعر شناخته شده در حوزه ادبیات کودکان و نوجوان دارای آثار شاخص هستند. در حوزه ادبیات داستانی از این هم بیشتر است. در حوزه ادبیات خلاقه رمان و داستان‌های بسیاری نوشته شده است. در حوزه مطبوعات هم این مسئله روی داده است و از چند مجله مذهبی در قبل از انقلاب که تعطیل شدند مجلات متعددی بیش از 50 نشریه برای کودکان چاپ می‌شود که هنوز نیمی از آنها فعال هستند.

وی افزود: هنوز هم با این گستردگی ادبیات کودک در ایران هستند کسانی که ادبیات کودک را جدی نمی‌گیرند. حتی بعضی از آنها در اصل این مسئله که این مورد ضرورت دارد نیز شک می‌کنند. یکی از این بزرگان می‌گفت که باید به بچه‌ها همچنان آثار گذشته را آموزش داد اگر شاید مفهوم آن را درک نکند اما از زیبایی کلام آن و آهنگین بودن لفظ آن لذتی می‌برند که در هر مجموعه سنی لایه‌هایی از این معنا برای آنها آشکار می‌شود و آنها خواننده جدی ادبیات می‌شوند. کم نیستند کسانی که در بین اساتید دانشگاهی و اهل قلم این نظر را دارند.

این شاعر کودک تصریح کرد: در عالم واقع نمی‌توان جلوی این جریان تنومند را سد کرد. نه می‌توانیم و نه اجازه داریم از آن طرف هم حرف آن استاد بی ربط نیست. در گذشته کودکان ما گلستان سعدی را می‌خواندند اما بچه‌هایی که با آن ادبیات رشد کرده‌اند چهره‌های ممتازی شده‌اند. پس می‌توان بین آن دو دیدگاه را جمع کرد و از افراط  و تفریط پرهیز داشت. توصیه ما هم این است که ادبیات کودک را جدی بگیرند. چرا که در کشوری مانند افغانستان که نیاز به گسترش سواد خواندن است ادبیات کودک می‌تواند قدرت خوانش نوسوادان را به شکل جدی بالا ببرد.

در ادامه این مراسم گروه موسیقی ثنای آشنا به اجرای دو اثر پرداختند.

اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده کودک و نوجوان در ادامه این نشست گفت: خوشحالم که از طریق مجله باغ با کودکان افغانستانی در ارتباط هستیم و دوست داریم که روزی برسد که در کابل و در حضور کودکان افغانستانی شعر بخوانیم در صورتی که روند زمانه این اهریمن جنگ و خشونت دست از سر کودکان بردارد و آنها بتوانند در دنیای زیبای کودکی خودشان زندگی کنند. یکی از دلبستگی‌های من این است که خارج از این خطوط که رایج است در یک جغرافیای بزرگ فرهنگی همه آنهایی که با خراسان بزرگ سر و کار دارند دلشان روشن است به فرهنگ و زبان فارسی که همه ما کنار یکدیگر قرار داده است. روزی برسد که به گفتگو روی بیاورند تا بچه‌ها در امنیت بتوانند بچگی کنند.

وی افزود: یکی از دغدغه‌های من این است که این جغرافیای رسمی کنار رود و همه مردم دنیا با زبان انسان سخن بگویند تا کینه‌ها و خشونت‌ها از بین برود و بزرگترین شادی برای کودکان در همه گوشه و کنار جهان فراهم بشود. ما شاعران کودکان هستیم و برای همه کودکان شعر می‌گوییم و از آسیب دیدن یک کودک در همه جهان ناراحت می‌شویم. امیدواریم که کودکان افغانستانی شعری را بخوانند که به آنها صلح را یاد می‌دهد.

این شاعر کودک و نوجوان با اشاره به مولانا جلال‌الدین محمد بلخی گفت: ما متاسفانه می‌بینیم که دست‌های ناپیدایی خشونت و خون‌ریزی را در سرزمین‌های ما بوجود آورده‌اند. ما از مرگ کودکان در زیر دست و پای گروهی تبهکار و خشونت‌گرا و متعصب متاسف هستیم. اما در همین آشوب خوشحالیم که نشریاتی مانند باغ برای کودکان شکل می‌گیرد. اگر کودکان را جدی بگیریم، باید حقوق کودکان را رعایت کنیم. از کودک آزاری، کودکان کار، کودکان رهاشده و کودکانی که درگیر عملیات شرم‌آور انتحاری می‌شوند باید دوری کنیم. معتقدم باید از آموزش محور بودن ادبیات به سمت ادبیات و شعر ناب برویم چراکه برخی معتقدند که آموزش می‌تواند در ادبیات کودک نقشی داشته باشد، همان ادبیات آموزشی است اما بنده معتقدم ادبیات زبان آموزشی ندارد.

وی در پایان گفت: علاقه ‌مند هستم که گزیده‌ای از اشعار کشور افغانستان و ایران را در قالب یک مجموعه به چاپ برسانم و معتقدم باید به سمت تولید و انتشار شعر ناب برای مخاطبان کودک حرکت کنیم چراکه قلب ما نویسندگان و شاعران برای این افراد می‌تپد.

محمدافسر رهبین، رایزن فرهنگی سفارت افغانستان در تهران در ادامه این نشست، گفت: ادبیات کودک از لالایی مادر آغاز می‌شود. لالایی مادر اگر حالت شفاهی به نوشتاری در بیاید و جمع آوری شوند قطعا بخش خوبی از ادبیات ما را بوجود می‌آورند. در این زمینه افسانه‌هایی را ما در کودکی شنیده‌ایم که اینها نیز می‌توانند جزو ادبیات کودک شناخته شوند.

وی افزود: متاسفانه نگاه ما به ادبیات کودک متاثر از جنگ و آشفته حالی همراه شده است. روزگاری شد که کودکان ما چیزهایی به نام راکت انداز می‌ساختند و این از ترکیب چوب و آهن بود که خود اینها اثرگذاری زیادی در حوزه جنگ داشته است. ما با آرزوی زندگی بهتر و برتر و فارغ از جنگ و خشونت برای کودکانمان همراه هستیم و برای آن دعا می‌کنیم.

کمال شفیعی شاعر و نویسنده کودک و نوجوان در بخش دیگری از این نشست گفت: آرزو دارم به بچه‌ها کلمه هدیه کنم. ای کاش صلح، دوست داشتن و مهربانی کلمه بود و می‌توانستم به همه کودکان و نوجوانان آن را هدیه کنم. ای کاش که سیاست‌ها و دیوارها وجود نداشتند. بنده در کوچه باغ شما قدم زدم و این فرصت را نیز آقای «سرور رجایی» و دوستانش برایم فراهم آوردند.

وی افزود: هیچ فرقی نمی‌کند که هرکجا باشیم چرا که به قول سهراب آسمان مال من است. فرقی نمی‌کند که کجا باشیم و فقط می‌خواهیم که صلح و آرامش را با هم داشته باشیم. آرزوی من این است که کودکان افغانستان دائما در صلح و آرامش به سر ببرند.

در پایان مراسم نیز ضمن اجرای سرود توسط گروه سرود فردا از دست‌اندکاران نشریه باغ تجلیل به عمل آمده و مرتضی محمدی و خانم حسینی از شاعران نوجوان افغانستان به شعرخوانی پرداخته و همچنین عارف جعفری خواننده جوان افغانستانی یکی از آثار خود را اجرا کرد.


منبع: خبرگزاری تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
بستن