«به رغم مدعیانی که منع عشق کنند»
محمدصادق دهقان
مدیر روابط عمومی
«ما شکیبا بودیم/و این است آن کلامی که ما را به تمامی/وصف میتواند کرد…». (احمد شاملو)
1
فضای مهاجرت همانند هر زیستفضای دیگری، اقتضاهایی دارد که گاه به صورت جبری، خود را بر آدمی تحمیل میکند. با این وصف، منفعل نماندن و از فرصتهای اندک، بهره بردن، هنری است که انسان باید آن را به کار بندد. بیشک، با دست روی دست ماندن، هیچ کاری سر نمیگیرد.
زمانی که «خانه ادبیات افغانستان» بنا شد، دوره سختی بود؛ چون کشور هنوز از خاکستر جنگ برنخاسته بود و بسیاری از اهل فرهنگ مهاجر مقیم ایران، در اندیشه گریزگاهی به سوی ینگه دنیا بودند. کورسوهای امیدی نیز که پس از تشکیل دولت انتقالی و موقت در «بن» و «کابل» پدید آمده بود، هیچ استوار نبود و ممکن بود با برخاستن گپی از دهان دایههای مهربانتر از مادر یا سرفه ناگهان تفنگی «هَبَاءً مَنْثُورًا» شود.
با این حال، تب و تاب جوانان برای در انداختن «طرحی نو» در قالب فعالیتهای دانشجویی متفاوت، شورانگیزتر بود. گویا سر پرشور ما را یارای بازایستادن در راهی چنان ناآشکار نبود. اگر دیگربار به سیاهه تلاشهای آن دوره نگریسته شود، گونهگونی این کارها را درخواهیم یافت. با این حال، چه بسا بسیاری از آن کارها از یک بار رخنمایی فراتر نرفتند و همانگونه که با تبی گُر گرفته بودند، با آبی سرد شدند. البته بسیاری از آن فعالان، از همان معرکهها، کلاهی برای خویش دوختند و گاهی بر سر خلقالله نیز نهادند که مگو و مپرس. در این میان، به یاری ارادههای استوار، دلهای همبسته و روح امیدوار، نهال «خانه ادبیات افغانستان» پا گرفت و ریشه گستراند و سایه افکند و بار داد.
2
ساختار اجرایی «خانه ادبیات افغانستان» از زمانی که بنیان نهاده شد، بر این اساس استوار گشت که نماینده همه اندیشههای فرهنگی، هنری و ادبی موجود در فضایی باشد که فعالیتهای خود را در آنجا انجام میدهد. به همین دلیل، با بهره گرفتن از نظر اهل فرهنگ کوشیده است در هر طرحی که روی دست میگیرد، جامعنگری را از یاد نبرد تا برنامههایش پوشش فراگیری داشته باشد و این نهاد واقعا «خانه»ای برای ادب، فرهنگ و هنر افغانستان باشد. هرچند از کاستیها نمیتوان چشم پوشید، ولی هدف، چنان بوده و توانمندی، چنین.
جز این، همیشه دیده شده است که نهادهای کوتاهعمر یا دیرپایی که در گذشته پدید میآمدند، مسئولیت پاسخگویی در برابر رفتارهای خود را چندان برنمیتابیدند و کارها در همان محدوده مسئولان یا مسئول یکتنه آن نهاد یا نهادها سامان مییافت و اجرا میشد. در «خانه» بر آن بودیم تا «شفافسازی»، «نظارت» و «پاسخگویی» را یاد بگیریم و به دیگر همگنان نیز بیاموزانیم. به ویژه از زمان تشکیل دفتر خانه در کابل و تغییر مدیریت خانه به این سو، بر تحقق این ویژگیها به صورت قدم به قدم تأکید شده است. در همین راستا کوشیدهایم در ساختار اجرایی مدیریت، مسئولان با فرهنگ حسابرسی و پاسخگویی به اعضا و همکاران خود بیش از پیش خو بگیرند و اگر هم جایی، موافقان و مخالفان دلسوز از درون یا بیرون خانه، نقدی منصفانه بر کارهای آن وارد کردند، با جان و دل بپذیریم و برای برطرف کردن ضعفها بکوشیم و حتا خود با برگزاری نشستهای مداوم آسیبشناسی، در این راه، پیشقدم باشیم.
3
ساماندهی تلاشهای فرهنگی، کاری خرد نیست؛ چون هرگونه بینظمی میتواند بنیان هر کاری را بلرزاند. همیشه شنیدهایم که «شعر» و «داستان»، کار دل است، ولی اگر این سخن برای سرایش و نگارش آنها باشد، درست مینماید. البته با این توضیح که همان سرایش و نگارش هم اگر فقط به دل آشفته شاعر و نویسنده بسته باشد، هیچ سنگی روی سنگ بند نمیشود. دیگر آنکه هر شاعر و نویسندهای اگر به نام و نشانی رسیده و کارهای بزرگی انجام داده، با دست کم ذرهای چاشنی نظم به آنجا رسیده است و آن را در زندگینامه و گفتوگوهای آنان میتوان یافت.
«دلی بودن» کار اجرایی سخنی نابجاست؛ چون اجرا، کار دلخواه کسی نیست و قانون و قاعده خود را دارد که هرگونه بیتوجهی به آن، دستاوردی نخواهد داشت جز آشفتگی و بیبرنامهگی. سامان دادن کارهای بزرگی چون «قند پارسی»، «شبهای کابل»، «جایزه نوروز»، «روایت همدلی»، نشستهای ماهانه و دوماهانه نقد، چاپ کتاب و مجله و گرداندن نشستهای منظم هفتگی هرچند بر پایه «دل» استوار است، بدون به کار بستن «نظم» و «مدیریت»، ممکن نیست. دوستان خانه از خرد و کلان، سالهاست دل خویش در گرو کار نهادهاند تا هر سال، بهتر از سال پیش، کارها را به سرانجام برسانند. در این میان، بهرهگیری از مشورت خردمندان فرهنگ و هنر و تجربه آنان نیز چاشنی این کارها شده است و گرنه شاید راه پیمودن در این جاده ناهموار، دشوارتر میشد.
4
بر پایه چنین روحیهای است که اندیشه نهادینهسازی فرهنگ «گفتوگو»، «نقد» و «نقدپذیری»، یکی از هدفهای مهم «خانه ادبیات افغانستان» به شمار میرود که از آغاز پیدایش این نهاد در دستور کار قرار گرفت. نشستهای هفتگی خانه نیز که حتا پیش از تشکیل خانه در قالب گردهمآییهای کوچک و دوستانه دیگری در حوزه هنری آغاز شده بود، از نقد آثار اعضا چشم نپوشیده و در قالب نقدهای شفاهی یا مکتوب (تماشا) همیشه ادامه یافته است تا در همین فرصت اندک، اعضا از آموزش ادبی و اصلاح آثار خویش غافل نمانند.
شکلگیری نشستهای ماهانه نقد و بررسی ادبیات معاصر افغانستان در تهران برای نقد و بررسی کتابهای تازه منتشر شده شاعران و نویسندگان جوان کشور، راهی تازه را در این عرصه گشود که تا پیش از آن، نظیرش به این گستردگی و تنوع دیده نشده بود. در این میان، ویژگی دیگر این نشستها یعنی حضور دو منتقد ادبی افغانستانی و ایرانی بر اهمیت این کار میافزاید؛ زیرا نگاه انتقادی جامعتری را رقم میزند و مایه پویایی آفرینندگان ادبی میشود. برگزاری نزدیک به پنجاه نشست از این دست و نیز پیگیری نگاه نقادانه به آثار ادبی در دو مجله تخصصی «فرخار» و «روایت» بیانگر این بخش از تلاش خانه برای ترویج «گفتمان نقدپذیری» است.
در تداوم این مسیر، با آغاز به کار دفتر خانه ادبیات افغانستان در سرزمین مادری، «شبهای کابل» با محوریت «نقد ادبی» سر برآورد که بررسی و نقد کارنامه ادبی صاحبان قلم بر اساس معیارهای اصولی نقد ادبی و حضور بزرگان ادبیات کشور و نیز مشتاقان بیشمار ادبیات در این نشستها، در طول چند دهه گذشته، سابقه نداشته است. برپایی نشستهای ماهانه و دوماهانه نقد ادبی در قالب «کتاب ماه» و «نقد و بررسی ادبیات امروز افغانستان» نیز که برای بررسی آثار جوانان ایجاد شده است، در ادامه نگاه یادشده قابل ترسیم است.
5
در این میان، باید به پیوند «نقد» و «کتاب» اشاره کنیم؛ زیرا تا «اثر» و «کتاب»ی در کار نباشد، «نقد»ی نیز جای خودنمایی نمییابد. نگاه بنیادین «خانه ادبیات» به انتشار کتاب و آثار مکتوب وقتی با نقد ادبی در هم میآمیزد، زمینهساز راهاندازی «انتشارات خانه ادبیات افغانستان» و شکلگیری «جایزه ادبی نوروز» و تداوم «شبهای کابل» میشود که بر محوریت «کتاب» میچرخند. خانه تا کنون بیش از پانزده اثر مکتوب ادبی را در قالب شعر و داستان و نیز دو اثر موسیقایی را به بازار فرهنگ افغانستان روانه کرده است و آثار مکتوب دیگری را در دست تهیه دارد. در همین زمینه، کوشش شده است در آشفتهبازار صنعت چاپ و نشر افغانستان، الگویی درخور اعتنا از نظاممندی اصول چاپ را در مرحلههای متفاوت نشر آثار مانند حروفنگاری، صفحهآرایی، ویرایش و نمونهخوانی، طراحی جلد و صحافی و شیرازهبندی رعایت کند. تلاش برای گردآوری آثار ادبی و داوری درباره کیفیت آنها در «جایزه نوروز» نیز که تاکنون دو دوره آن در بخش داستان برگزار شده، کوششی است برای بالا بردن سطح توقع مخاطبان از آثار و به تکاپو واداشتن آفرینندگان آثار برای توجه به وضعیت تازه پدیدآمده در بازار فرهنگ افغانستان. در همین زمینه، رونمایی از کتابهای تازه منتشر شده ادبی در بسیاری از همایشهای «شبهای کابل»، تلاش هدفمندانهای بوده است برای رونقبخشی به فرهنگ کتابخوانی و هدایت کردن مخاطبان علاقهمند ادبی به فرهنگ خرید کتاب و فرآوردههای فرهنگی.
6
به جز اینها، گردهمآییها و جشنوارههای خرد و کلان ادبی و هنری که جنبه رقابتی سالم هم داشته باشند، یکی از زمینههای رشد استعدادها به شمار میروند. در طول تاریخ شکلگیری و تداوم ادبیات مهاجرت افغانستان در ایران، به جز چند دوره محدود گرد هم آمدن اهل قلم مهاجر در دهه 1370 خورشیدی، هیچ همایش ادبی و فرهنگی به گستردگی «قند پارسی» برگزار نشده است. همزبانان ایرانی از امکان برپایی همایش، جشنواره و جایزههای ادبی و علمی در دو بخش دولتی و خصوصی بهرهمندند، ولی خانه ادبیات افغانستان با برپایی «قند پارسی» چنین امکانی را برای مهاجران فراهم آورده و هر سال با برطرف کردن کاستیهای گذشته کوشیده است بر کیفیت آن بیافزاید.
«بازشناسی استعدادهای ادبی»، «جوانمحوری»، «رقابتآفرینی»، «توجه اعتدالگرایانه به شعر سنتی و آزاد و داستان سنتی و مدرن»، «نکوداشت پیشگامان و فعالان ادبی»، «توجه به پژوهش ادبی»، «بهرهگیری از داوری صاحبنظران افغانستانی و ایرانی»، «توجه به ادبیات معاصر ایران و تاجیکستان»، «بازتابدهی رسانهای»، «برگزاری سامانمند و منظم»، «افزایش همدلی میان همزبانان»، «خاطرهآفرینی برای اهل قلم» و «افزایش روحیه مشارکت گروهی میان اعضا» از اهداف این نشست دوسالانه است که امیدواریم با همکاری تمامی اهل فرهنگ همچنان تداوم یابد.
7
عقل حکم میکند که از گذشته به آینده پل بزنیم. «خانه ادبیات افغانستان» در آستانه دهه دوم زندگی خود به «نقشه راه» و «سند چشمانداز»ی نیاز دارد تا با بهرهگیری از نظرهای اصلاحی و انتقادی اصحاب هنر، فن و نظر بتواند فعالیتهای خود را بیش از گذشته بر اساس برنامهریزی و مدیریت علمی اداره کند و آیندهای روشنتر برای اعضای خود و عرصههای فعالیت ادبی و هنری خویش در درون و بیرون افغانستان ترسیم کند.
ضرورت دارد جنبشی همگانی در میان همه اعضای خانه برای آفرینندگی ادبی و هنری پدید آید؛ زیرا فرصتها در گذرند و «آینده» تنها از آنِ کسانی است که ناهمواریها را با هر دشواری که فرارویشان باشد، بپیمایند و به منزلگه مقصود برسند. نسل سوم و چهارم ادبیات مهاجرت افغانستان بیش از این، زمانی برای از دست دادن فرصتها ندارند. آنچه غفلت کردهایم، برای همه زندگیمان بس است. اگر به کاری که نسل اول و دوم همین ادبیات در اوج محدودیتها و نابسامانیها کردند، نگاهی بیاندازیم، بر تنپروری خویش باید افسوس بخوریم. بیاییم کاری کنیم که آیندگان از ما به نیکی یاد کنند.
8
در چشم به هم زدنی، ده سال گذشت و «خانه» با وجود همه سختیهای طاقتفرسایی که پیش روی اهل قلم مهاجر در همه جای عالم غربت از جمله ایران هست، بدون از دست دادن امید به آینده، سر پا مانده است. این اتفاق فرخنده را به همه همکاران و عزیزانی که در طول این سالها به عضویت «خانه» درآمدهاند و نیز همه آنانی که در گذشته، در ایران، همراه «خانه» بودند و اکنون در گوشه و کنار این گیتی پراکنده شدهاند، از صمیم قلب تبریک میگویم.
در این سالها، بیمهریهای فراوانی از گوشه و کنار دیدهایم و گاهی از کسانی که هرگز نمیپنداشتیم، ولی دوستانمان خم به ابرو نیاورده و با این نامهربانیها و نیز ناداریها و کمبودهای مالی که به طور طبیعی، گریبانگیر چنین فعالیتهایی است، ساختهاند. چه روزها و شبهای سختی را با تنگدستی و چشمپوشی از خواب و خورد و خوراک در این سو و آن سوی شهر، زیر باران و بوران یا آفتاب سوزان، برای رساندن کتاب و مجلهای به چاپخانه و یافتن جایی برای برنامهای دویدیم و چه بسا پس از آن، ناسزایی هم شنیدیم، ولی به راه خویش ادامه دادیم. باری، نهالی که در گلستان ادبیات مهاجرت افغانستان در ایران رویید، اکنون به درختی تبدیل شده است که شاخ و برگهایش بر شاعران و داستاننویسان ما سایه افکنده و ثمرههای شیرینش را به رهگذران این جاده تعارف کرده است. دست همه دوستان، همراهان و همکاران هموطن و همزبانمان را در تهران، کابل، اصفهان، مشهد، قم، بلخ و دیگر مناطق ایران و افغانستان و نیز گوشه و کنار جهان میفشاریم و همت این نازنینان را میستاییم. در پایان، از محمدحسین محمدی و محمدسرور رجایی، مدیران پیشین و کنونی خانه باید قدردانی ویژهای کنم که در دورهای دشوار از تاریخ زندگی این نهاد فرهنگی که هر آن ممکن بود تمام تلاشهای گذشته بر باد رود، با تدبیر خردمندانه، احساس دلسوزانه و یاری جُستن از توش و توان همکارانشان توانستند «خانه» را در «کابل» و «تهران»، پایدار نگاه دارند.