کارگر

علی مدد رضوانی

و خوب یاد گرفتم که کور و کر باشم
همیشه در دل این شهر، باربر باشم

و خوب یاد گرفتم که مفت کار کنم
که در حساب شما، سود بیشتر باشم

که تو بخوابی و من با خیال آشفته
به خواب پشت کنم، مردِ رُفتگر باشم

درون کوره بسوزم که با تمام وجود
ز خشت خشت بنای شما خبر باشم

بگو چگونه بمیرم برای شهر شما
که خوب جلوه کنم، خوب کار گر باشم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
بستن