همدلی و همزبانی؛ در جشنواره «گل سرخ»

محمدسرور رجایی
محمدسرور رجاییماه فروردین امسال، به همان اندازه که برای ما مهاجران افغانستانی به واسطه‏ شنیدن خبرهای تلخ از کشور ما دل‌آشوب‌کننده بود، به همان اندازه هم خبرهای خوب و جشنواره‏‌های خوب‌تر فرهنگی هنری مهاجران آرامش‌بخش بود. با اینکه نمی‏‌توان تلخی‏ خبرهای رسیده از بدخشان و غزنی و ننگرهار و میدان و کابل و… و بی‏‌کفایتی مسئولان امر را تحمل کرد؛ چه می‏‌توان کرد که در کشور مصیبت‌زده‏ من «هرچه سنگ است، در پای لنگ است» بگذریم، به فرمایش حضرت حافظ شیراز، « غنیمت دان می خور در گلستان/ که گل تا هفته‏ دیگر نباشد» همین بود که روز جمعه در مراسم اختتامیه دومین جشنواره سه‌روزه «گل سرخ» در فرهنگ‌سرای خاوران رفتم.

آنچه در قدم اول دیدم، شور و هیجان وصف ناشدنی جوانانی بود که از مناطق مختلف تهران و حتی از شهرهای دورتر نظیر مشهد و اصفهان و یزد و کرمان، در آن شرکت کرده بودند. انگار هر کدام به‌دنبال گمشده‏‌ای می‏‌گشتند. این حس از کجا به من دست داد؟ از جایی که رفتم غرفه‏‌ها را ببینم. شاهد بودم که جوانانی در برابر کوچک‌ترین نشانه‏ هویت آفرینی که نام افغانستان را بر خود داشت، می‏‌ایستادند و عکس یادگاری می‏‌گرفتند.

در این جشنواره ٣۶ غرفه را مهاجرانی برپا کرده بودند که از شهرهای مختلف ایران برای حضور، شرکت کرده بودند. غرفه‏‌های مختلفی مانند صنایع دستی، لباس‏‌های محلی، غذاهای محلی، کتاب، فیلم، موسیقی، خوشنویسی، منبت‌کاری و معرق‌کاری، نقاشی و کاریکاتور، بازی‏‌های محلی، نوآوری و اختراعات و… در برابر چهره‏‌های شاد و پر از هیجان مهاجران خودنمایی می‏‌کردند. مهاجران جوان هم با ذوق‌زدگی خاص با پرچم کشورشان به پرواز درمی‏‌آمدند.

این جشنواره علاوه بر جشن گل سرخ برای جوانان مهاجر، پیام بسیار روشنی هم داشت و آن پیان این بود که عنوان مهاجرت دست و پاگیر نیست، اگر ما بخواهیم می‌توانیم کارهای بزرگی انجام دهیم و حتی می‌توانیم بر فراز آسمان تهران به پرواز درآییم. می‌توانیم با اتکا به دستان همت خود از پله‏‌های برج میلاد بالا برویم.

در مراسم اختتامیه این جشنواره از جوانان موفق مهاجر تجلیل شد، از هاشم مالستانی تنها مربی افغانستانی پاراگلایدر که بر فراز تهران پرواز می‌کند، از مرتضی عبدی، جوانی معلولی که با دستانش پله‏‌های برج میلاد را بالا رفته است و شیرکوه یزد را فتح کرده است. از مخترع جوان و مهاجری که هواپیمای کنترلی ساخته بود و رونمایی هم شد، از جوانی که در حاشیه شهر تهران زنبور عسل تربیت می‌کند و ماهی قزل‏‌آلا در حوضچه‏‌های باغی که کار می‌کند پرورش می‏‌دهد. این جوان کارآفرین ده‏‏‌ها کندو با زنبور عسل‏‌هایش به افغانستان فرستاده است. یا همین هاشم پاراگلایدری، شغلش راویزکاری است. حضور طوفانی مهاجران افغانستانی بعد از حضور ٨٠هزار نفری در ورزشگاه آزادی و برگزاری چندین برنامه بسیار شایسته‏ فرهنگی هنری در شهرهای مختلف ایران، اقدام چشمگیر مسئولان ذی‌ربط ایرانی را نشان می‏‌دهد که جای تقدیر دارد.

برگزاری چنین برنامه‏‌هایی با همکاری و مدیریت مراکز فرهنگی و اداره‏ محترم اتباع، این ذهنیت را تقویت می‌کند که مهاجران صاحب رسانه می‏‌شوند. هر جشنواره یا برنامه‏ فرهنگی و هنری و حتی ورزشی رسانه‏‌ای است برای بیان همدلی‌های دو ملت بزرگ ایران و افغانستان، موضوعی که سال‏‌ها نادیده گرفته شده بود. با چنین تدبیری اطمینان دارم که فرهنگیان و هنرمندان مهاجر قدر این فضا و رسانه‏‌های پدیدآمده را خواهند دانست. چنین برنامه‏‌هایی اعتمادها را افزایش خواهد داد. اعتماد در بین مهاجران و مدیریت فرهنگی ایرانی، به سود فرهنگ و زبان فارسی خواهد بود. به سود ارزش‌ها‏ی ملی و اسلامی ما خواهد بود. از سوی دیگر افزایش اعتمادبه‌نفس، تقویت هویت ملی در نسلی جدیدی از مهاجران را که احساس سردرگمی عجیبی دارند، تقویت خواهد کرد. میدان‌دادن به استعدادهای جوانان مهاجر می‌تواند، چنین حضور پر شکوه مهاجران را بدون واهمه از ارگان یا نهادی بارها‌وبارها با مهرورزی برای آن‌ها رقم بزند. مطمئنا چنین برنامه‏‌هایی همدلی‏‌ها را فریاد می‏‌زند و دل‌های ما را بیشتر مانوس هم می‏‌کند.

منبع: 

http://www.72aref.ir/?p=184974

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
بستن