موش و پشک بازی ترکیه در خانۀ مولانا
تهماسبی خراسانی- بلخ
خرابهی خانقاه سلطانالعلما بهاالدینولد(پدر مولانا جلالالدینمحمد بلخی) که به خانهی مولانا مشهور است، اندکی بالاتر از آرامگاه خواجه عکاشهولی، در بلخشریف هنوز موجود است و محل دیدوبازدید خاص و عام میباشد. این خانقاه که در دوران سلطانالعلما و به دستور خود وی ساخته شده بود، نه تنها محل تجمع عاشقان، دلسوختهگان و پویندگان سیروسلوک بوده، بل یکی از مدرسههای بزرگ علمی در دوران خودش نیز بوده است. نخبهترین دانشآموزان از سراسر جهان اسلام، در آن به درس و تحصیل مشغول بودند.
این مدرسه از تمام تجهیزات زمان خویش بهرهمند بوده و کاروانسرایی هم در کنارش داشته است. این خانقاه که اکنون نصف بیشتر گنبد آن فرو ریخته و همه ساله بر اثر بارندگیها به خرابی آن افزوده میشود، با هجوم وحشیانهی چنگیز قسمتهای زیادی از آن تخریب شده و دانشجویانش کشته و یا فراری شدند.
از آن به بعد تا قرن۱۳ مهشیدی/ه.ق صرف منحیث زیارتگاه برای مردم بود. مردم از گوشه و کنار گیتی برای زیارت آن گرد میآمدند. تا اینکه در همین قرن، خلیفه دوستمحمد صحاف؛ برای گسترش طریقت نقشبندیه مکان بهتر و معنویتر ازین خانقاه نیافته و از آن به عنوان پایگاه و مرکز تجمع پیروان خویش استفاده میکند.
ازین رو، بعضیها آن را خانقاه صحاف نقشبندی دانسته و با نسبت دادن آن به پدر مولانای بلخی چندان موافق نیستند. گفته میشود که قبالهی بیش از ۵ جریب زمین خانقاه و اطراف آن به نام سلطانالعلما بهاالدین ولد هنوز موجود است. گذشته از این، دهکدهای که خانقاه در آن موقعیت دارد هنوز هم به نام دهکدهی بهاالدین معروف است. در اطراف این دهکده نیزار وسیعی قرار داشته که«نینامه»ی مولانای بلخی الهام گرفته از همین نیستان یا نیزاریست که در محیط و ماحول زندگیاش وجود خارجی داشته و مولانا جسماً با آنا نیها سروکار داشته و زندگی میکرده است.
همچنان کولیست در نزدیکیهای پل امامبکری فعلی بنام«کول انبوه» که در افسانههای مردمی به نقطهی خداحافظی مردم با سلطانالعلما و مولانا شهرت دارد. میگویند که این کول از زیادی سرشک مردم در قفای خداوندگار شان به وجود آمده است.
در سال ۱۳۸۳ در حالیکه همهروزه به خرابی خانقاه افزوده میشد -، دولتمردان ترکیه سنگ بازسازی این بنای عظیم تاریخی و تمدنی را به سینه زده و اعلام آمادگی نمودند تا آن را بازسازی نماید. اینک قریب ۷ سال ازین ادعا گذشته ولی هیچ اقدامی از سوی کشور ترکیه صورت نگرفته است. شایددوسال پیش بود که تفاهم نامهای میان وزارت اظلاعاتوفرهنگ افغانستان و کشور ترکیه امضا گردید. در این تفاهمنامه به ارزش بیش از ۳ میلیون دالر برای بازسازی این بنا تخصیص داده شد. طی سفرهای بعدی که عطامحمد نور به ترکیه و دولتمردان ترکیه به بلخ داشتند، این قضیه جدی گرفته شد. اما باز هم تاکنون ترکیه دستبهکار هم نشده است. هربار بعد ازین گفتوشنودها، مهندسان ترکی برای اینکه خیال استانداربلخ را راحت کنند، به ساحه آمده و مشتی از خاک خانقاه و یا سنگ و کلوخ آن را برداشته و برای آزمایش برده اند. آخرینبار مهندسان ترکی آمدند و دور خانقاه را کتاره (نرده) گرفتند. تا از عبور و مرور در محوطهی بنا جلوگیری شود. این بود جریان برنامهی بازسازی خانهی مولانا(خانقاه سلطانالعلما) و اعلام آمادگی کشور ترکیه؛ ولی این که چرا ترکیه هی امروز و فردا میکند و بعد از اینهمه سال دستبهکار نمیشود، بحثبرانگیز است.
شاید به این دلیل که ترکیه سالانه میلیونها دالر از دیدوبازدید و زیارت مولانادوستان از آرامگاه مولانا در قونیه درآمد دارد و اگر خانه یا خانقاه دیگری از مولانا که اصیل هم باشد، در جهان عَلَم شود، بدون شک توجه بسیاری را به خودش جلب کرده و این امر باعث پایین رفتن سطح درآمد ترکیه از آرامگاه مولانای بلخی شده و هیچ عقل سلیمی نمیخواهد برای ضرر رساندن به خویش بکوشد. ازین رو ترکیه برای اینکه هم توانسته باشد پای کشورهای دیگر را در این معامله قطع کند و هم خودش با خیال راحت به کارش برسد و به هر بهانهای بازسازی این بنا را به تاخیر اندازد، سیاست خوبی بازی کرده است. تا آنجا که نگارنده در جریان است، قرار بود خانقاه به پیشنهاد ترکیه کاملا خراب و از نو بنا شود که با مخالفت آقای نور، والی ولایت بلخ مواجه شده و ازین امر صرف نظر شده است. اگر این نظریه عملی میشد و یا شود، ضربهی محکمی به تاریخ و تمدن ما خورده و بنای جدیدی که اعمار میشود، هیچگاه حیثیت تاریخی و تمدنی خود را نخواهد داشت. مانند این است که ما خانهی دیگری را در یکی از شهرهای دیگر کشور به نام این بزرگمرد ساخته و رسمیت دهیم، که هیچگاه آن رسمیت و اعتباری را که این خرابههای موجود آن در بلخ داشته نخواهد داشت. و با عملی شدن این نظریه ما دیگر خانهای را به نام مولانای بلخی نخواهیم داشت.
به امید روزی که دگر آثار باستانی و آبدات تاریخی ما این کاخهای بلند افتخار، از باد و باران نیابد گزند.