«مردا ره قول اس» مگر «کوچه‌ی ما» سیاه‌پوش است

محمدحسین محمدی

«مردا ره قول اس» مگر «کوچه‌ی ما» سیاه‌پوش است.
نخستین‌بار با داستان «از بیخ بُته» با آثار زنده‌یاد اکرم عثمان آشنا شدم؛ نوجوان بودم. و حالا فکر می‌کنم در این‌جا ما همه از بیخ بته‌ایم! مگر به گفته‌ی کودکی‌هایم که می‌گفتم: از بیخ بته‌ی کابل!
اکرم عثمان خالق داستان‌های «از بیخ بته» و «مردا ره قول اس» بیش از 55 سال از کوچه‌های کابل و کابلیان نوشت و رسم کاکه‌گی را پراکند و امروز حسرت دیدار دوباره‌ی کاکه‌ها را با خود برد.
از همان نوجوانی که داستان‌‌هایش را می‌خواندم، می‌دیدم نخستین ‌چیزی که در داستانهای اکرم عثمان جلب توجه می‌کند، نثر ‌روان و شیرین او است‌؛ و سپس شیوهی نقالی روایتهایش ‌که یادآور افسانهها و حکایتهای قدیم فارسی است. بله او از فرهنگ مردم خوب استفاده میکرد و قصهی کاکَههای کابل را که در میان مردم محبوب‌اند، مینوشت. یا از این قصهها الهام میگرفت و قهرمانانی دوست‌داشتنی میآفرید.
«مردا ره قول اس» (1354خ) و «وقتیکه نیها گل می‌کنند» (1355) دو تا از بهترین داستانهای عثمان است که برای او محبوبیت به ارمغان آورده بودند‌‌‌؛ داستانهای عاشقانهیی که در بین مردم راه باز کردهاند و جوانمردیها و سنت‌ها و رقابت‌های مردم در آنها به زیبایی به نمایش درآمده‌اند. ‌ عثمان در ‌قصه‌ی «مردا ره قول اس» در اوج قصه‌گویی و نقالی است‌؛ ‌قصهی عاشقانهیی که آمیخته با جوانمردی و قول و قرار است.
و امروز کاکه‌های «کوچه‌ی ما» در سوگ آن قصه‌گو هستند.
خدایش بیامرزاد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
بستن