محمدصادق دهقان؛ مدیر علمی هفتمین جشنواره ادبی «قند پارسی»: پشت دو روز برگزاری جشنواره، ماهها تلاش نهفته است
گفتوگو از: محمدعلی سرابی
از شکلگیری «قند پارسی» چیزی یادتان مانده است؟
اوایل سال 1381 بود که «قند پارسی» در کانون مطالعات افغانستان کلید خورد. این کانون را جمعی از دانشجویان آن زمان دانشگاههای تهران ایجاد کرده بودند که افرادی مثل سردارمحمد رحیمی، محمدامین وکیلی و یاسین رسولی از آن دسته بودند. کانون بخشبندی یا کمیتهبندیهای متفاوتی داشت مثل سیاسی، حقوقی، ادبی، اجتماعی و مثل آن. آن زمان، در بخش حقوقی فعال بودم و نیز بخش نشریات آن نظیر فصلنامه مطالعات افغانستان و پوهنتون. کانون در بخش ادبی با محمدحسین محمدی و ضیا قاسمی رایزنی برای برپایی همایشی درباره ادبیات رایزنی کرد که همکاری میان شاعران و نویسندگان با کانون شکل گرفت و همایش صاف و ساده «این قند پارسی» در تابستان همان سال در فرهنگسرای بهمن برگزار شد.
پس از این برنامه، روحیه دوستان تقویت شد و گفتند که چه بهتر میشود اگر همین کار را خود بچههای شاعر و نویسنده کاملا در اختیار بگیرند و این امر با تأسیس خانه ادبیات افغانستان در سال بعد (1382) عملی گردید و با هماهنگی با کانون، همایش «قند پارسی» به مجموعه این نهاد تازهتأسیس افزوده شد. نامش از همایش به «جشنواره» بدل شد و حالت مسابقهای هم به آن اضافه کردند.
شما تا کنون در چه مدیریتهایی در قند پارسی حضور داشتهاید؟
در قند پارسی اول و دوم، همکار عادی بودم و همگی همپای همدیگر برای بهتر برگزار شدن برنامه میدویدیم همانگونه که اکنون همه این کار را میکنیم. با این حال، در قند پارسی سوم قرار شد خبررسانی و ارتباط با رسانههای ایران بهتر و بیشتر شود. آن زمان هنوز اینترنت مثل این زمان فراگیر نشده بود و تمرکز خبری روی روزنامههای چاپی و مراکز فرهنگی و ادبی فعال زیاد بود. آن سال، یک نفره، کار روابط عمومی و خبری را انجام دادم، ولی برای سال بعد، ایده «ستاد خبری» را با کمک چند تن از دوستان توانستیم عملی کنیم که شایسته است از آنها یاد کنم؛ چون هیچ کدام دیگر در کنار ما نیستند: یلدا بکتاش، زهرا حسینی و حسین کرمانی.
در مدیریت روابط عمومی چه کارهایی میکردید؟ چه تجربههایی از مدیریت روابط عمومی به دست آوردهاید؟
خبررسانی از آغاز تا پایان جشنواره به مرکزها و نهادهای فرهنگی، هنری و ادبی ایرانی و خبرگزاریها و رسانههای ایران، هماهنگی با بخش اجرایی برای امور کنسولی و اقامت و روادید مهمانان دعوت شده از افغانستان، ترتیب دادن گفتوگوهای رسانهای خبرگزاریها و رسانههای ایرانی وافغانستانی با شخصیتهای ادبی و فرهنگی حاضر در جشنواره، تهیه و تنظیم ویژهنامه، کارهایی است که در مدیریت روابط عمومی و در قالب ستاد خبری انجام میشد. بهترین دوره فعالیت در روابط عمومی هم همان جشنواره چهارم بود که ستاد خبری حرفهای داشتیم مرکب از همان همکارانی که در رشته خبر و روزنامهنگاری کار کرده بودند. تجربه نشان داده است خانه باید در همه بخشهای مورد نیاز، نیروی انسانی ماهر در کنار خود داشته باشد تا کارش پیش برود و گرنه ممکن است کار انجام شود، ولی کیفیت نداشته باشد یا جایی به دلیل مشکل خاصی، این نگرانی رخ دهد که کار زمین مانده است.
از قند پارسی پنجم به بعد به مدیریت علمی آمدید. در این بخش چه کارهایی انجام شد؟
بنا بر تصمیم دبیرخانه قرار شد بار علمی جشنواره افزایش یابد. قرعه فال هم به نام من خورد. در گذشته، بیشتر وقت برنامههای عصر روز اول و صبح و عصر روز دوم به شعر و داستانخوانی میگذشت. از دوره پنجم به بعد، از شمار شعر و داستانخوانیهای دو نوبت عصر کاسته و سخنرانیهای علمی در موضوع ادبیات فارسی و افغانستان گنجانده شد. البته شعرخوانی آزاد شبانه در اقامتگاه که از قدیم وجود داشت، ادامه دارد و در عوض، صبح روز دوم، در اقامتگاه، نشست ویژه داستانخوانی برگزار میشود. بخشبندی برنامههای دو روز هم مشخصتر شده است؛ یعنی برنامه نکوداشت جایگاه ویژهای دارد که بیشتر با سخنرانیهای علمی همراه است و اگر برنامه ویژه دیگری داشته باشیم، آن هم مشخص است. به جز این امر، در بخش داوری، سختگیری و نظارت بر داوری از مرحله اول تا آخر افزایش پیدا کرده است.
میان استقبال مخاطبان و نیز آثار رسیده به داوری از گذشته تا کنون چه تفاوتهایی احساس میکنید؟
با توجه به گسترش خدمات اینترنتی در افغانستان، آثار رسیده از افغانستان از دوره پنجم به بعد سیر صعودی داشته است. البته کلیت تعداد آثار هم همین روند را پیموده و افزایش پیدا کرده است. امسال بیش از 700 اثر به دبیرخانه رسید که نسبت به گذشته 42 درصد افزایش داشت. البته کمیت همیشه نشاندهنده افزایش کیفیت نیست.
همیشه یکی از پر انتقادترین بخشها بخش داوری است. چرا چنین است؟ برخورد دبیرخانه با این موضوع در این دورهها چگونه بوده است؟
به طور طبیعی، در هر رقابتی، تعدادی از افراد به مقامهای بالاتر میرسند و برخی در رتبههای میانی و شماری هم در آرای پایین قرار میگیرند. این امر همیشه آنانی را که به رتبههای بالاتر نرسیدهاند، ناخشنود میکند که چرا به مرحله بالاتر دست نیافتهاند. با این وصف، اگر کسی وارد رقابتی میشود، به آن معناست که با چشم باز شرایط آن رقابت را دیده و از حضور رقیبانش آگاه شده است و داوران را هم میشناسد که سلیقههای گوناگونی دارند. کسانی که به دور از انصاف، به داوری در هر جشنوارهای ـ نه تنها جشنواره قند پارسی ـ اعتراض میکنند، تنها به این دلیل که خودشان رتبه نیاوردهاند یا رتبه دلخواه خودشان را نیاوردهاند، به این معناست که خود را دایرمدار رقابت میدانند و به قول معروف، میگویند مرکز زمین همان جایی است که من ایستادهام. همه میدانیم که جشنواره قند پارسی برای اینکه حق مخاطبان رعایت شود، تدبیرهایی اندیشیده است از آن جمله آنکه از دوره پنجم به بعد، بخش شعر را به دو بخش شعر سنتی و آزاد تقسیم کردیم. پیش از آن، شعرهای سنتی و آزاد در یک وزنه داوری میشد که ممکن بود به دلیل انبوه شرکتکنندگان، حق یکی از دو طرف سنتیسرایان و آزادسرایان پایمال شود. با دو بخشی شدن شعر، این دغدغه از بین رفت.
به جز آن، از همان دوره نخست رقابتی شدن تلاش کردیم داوران از طیفهای گوناگون فکری و ادبی باشند و از افغانستان و ایران باشند که این دو تدبیر هم سبب میشود جای اعتراض باقی نماند که یکی بگوید چون شعر من مذهبی بود، داوران، غیر مذهبی میاندیشیدند و رد کردند یا بر عکس، چون داور با نگاه مذهبی بود، شعرهای مستقل را رد کرد. به جز آن، وقتی میانگین همه نمرهها در نظر گرفته شود، حق به حقدار میرسد. در این میان، اگر نتیجه برای کس یا کسانی قابل انتظار نیست، به آن دلیل است که گاهی یک یا چند داور، نمرههایی بسیار متفاوت با دیگر داوران میدهند. به همین دلیل، هر قدر هم کسی نمرههای بالایی از چند داور دیگر گرفته باشد، با همان یک یا دو نمره پایین و متفاوت با دیگران، کل میانگین پایین میآید که طبیعی است و بیانگر تفاوت سلیقههاست و باید به این تفاوت سلیقهها احترام گذاشت.
معیار انتخاب داوران چیست؟ گاهی این انتقاد مطرح میشود که مثلا تنی چند از داوران یا گروه داوران ضعیفند یا خلاصه، انتقادهای دیگر. در این باره چه پاسخی دارید؟
داور هم یک مخاطب اثر هنری است مثل همه مخاطبان با این تفاوت که داور، مخاطبی است که دو ویژگی انتقاد و نگاه علمی را با هم دارد و مخاطبی ساده نیست. پس نظری که میدهد، از پرویزن نقد و نگاه علمی و معیاری گذشته است و همین امر باید نتیجه را برای همه قابل قبول بسازد.
خطیر بودن امر داوری سبب میشود مدیریت علمی که با شورای علمی بر فرآیند داوریها نظارت میکند، در حفظ حقوق شرکتکنندگان بیشترین تلاش را بکند. به همین دلیل، هیچ کس حق دخالت در نتیجه آرا را ندارد. همه آرا نیز محرمانه حفظ میشود و به جز دبیر جشنواره و مدیریت علمی و یک ناظر، کسی تا لحظه اعلام نتیجهها در روز دوم جشنواره از نتیجهها خبر ندارد.
در برابر حرف و حدیثها و انتقادهای همیشگی به داوری از مرحله نخست تا پایان آن همان چیزهایی را باید گفت که تا کنون گفتم. دبیرخانه چون روند داوری را با سختگیری پیگیری و نظارت میکند و اسلوب کار هم مثل همه داوریهایی انجام میشود که سالانه در همه جا برگزار میشود؛ یعنی دست کم، با معیارهای قابل قبول انجام میشود.
تعیین داوران فرآیند سختی است که از شش ماه پیش از برگزاری اصل جشنواره آغاز میشود. نخستین کار دبیرخانه همین انتخاب داوران است. با توجه به امکانات خودمان همیشه تلاش کردهایم بهترین گزینهها را دعوت کنیم. دست کم با بیست نفر در هر بخش گپ میزنیم و رایزنی میکنیم تا افرادی داوری را قبول میکنند. عدهای از صاحبنظران در آن مقطع زمانی، فرصت داوری ندارند یا مثلا سفر در پیش دارند یا مشکل خدای ناکرده، بیماری دارند و هزار و یک دلیل دیگر که نمیتوانند.
همین جا سخنتان را قطع میکنم و این نکته را از زبان یکی از خوانندگان سایت خانه ادبیات افغانستان مطرح میکنم که چرا از داوران ایرانی استفاده میکنید؟ آیا دوستان ایرانی در جشنوارههای خود از داوران افغانستانی استفاده میکنند که شما چنین میکنید؟
عرض میشود که «خانه ادبیات افغانستان» و «قند پارسی» از ابتدا بر اساس افزایش همدلی میان فرهنگیان سه سرزمین افغانستان، ایران و تاجیکستان بنا شد. به همین دلیل، طبیعی است که در همه بخشهای جشنواره شاهد حضور همزبانان ایرانی باشیم. به جز آن، هر قدر داوران ما از طیفهای گوناگون فکری و قلمرویی باشند، به سود مخاطبان ماست. البته اعضای دبیرخانه نگاه قلمرویی را به معنای خاص کلمه قبول ندارند، ولی حضور داور ایرانی بر غنای جنبه علمی جشنواره میافزاید. به این صورت که مخاطبان و خود ما از نگاه ادبی پویایی که اکنون در ایران وجود دارد، بیبهره نمیمانیم. بخواهیم یا نخواهیم جریان ادبی افغانستان باید همپای جریان ادبی ایران حرکت کند، وگرنه عقب میماند.
نکته دوم این است که ما همیشه تلاش کردهایم از صاحبنظران مطرح همزبان بهره بگیریم که هم نشانه نگاه مثبت و همدلانه این بزرگواران به ادبیات افغانستان است و هم نشانه اعتبار جشنواره. زندهیاد منوچهر آتشی دو بار داور قند پارسی بود یا عزیزانی مثل محمدعلی سپانلو، اسماعیل امینی، محمدرضا گودرزی، مصطفی محدثی خراسانی، بلقیس سلیمانی، حافظ موسوي، حسین سناپور، فتحالله بینیاز، محمدرضا عبدالملکیان، مژده دقیقی و هرمز علیپور، همگی نمایندگان فعال بخشهای گوناگون جامعه ادبی ایران هستند. در آخر هم بگویم که افرادی مثل محمدکاظم کاظمی همیشه یکی از داوران افغانستانی حاضر در جشنوارههای ادبی ایران مثل جشنواره شعر فجر یا جشنوارههای حوزه هنری هستند.
در دبیرخانه، درباره بخش ویژه نکوداشت که به بخش علمی مربوط است، چگونه تصمیمگیری میشود؟
در همان نشست نخستی که برای آغاز امور جشنواره برگزار میشود، نامزدهای برگزاری نکوداشت معرفی و پس از بررسی وضعیت هر یک، درباره تک تک آنها رأیگیری میشود و فردی که بالاترین رأی را بیاورد، برای نکوداشت برگزیده میشود. در این زمینه، میزان تلاشهای فردی و اجتماعی فرد مورد نظر در قلمرو ادب و فرهنگ کشور بررسی میگردد و بر اساس تناوب میان بخش شعر، داستان، پژوهش و نظیر آن، هر دوره به یکی از تلاشگران در این عرصهها اختصاص مییابد.
در دوره ششم هم دبیر جشنواره بودید. در آن دوره چه کارهایی انجام شد؟ به طور کلی هم چون در دبیرخانه جشنوارههای قند پارسی بودهاید، تفاوتهای هر دوره را شاید بیشتر حس کردهاید. از این تفاوتها بگویید.
ساماندهی وظایف و انتشار مجموعه کامل شرح وظایف همه اعضای دبیرخانه، شفافسازی هرچه بیشتر تصمیمگیریها، افزایش بار علمی جشنواره در بخش گنجاندن سخنرانیهای علمی و منظم کردن شیوه مدیریت، برخی از این تفاوتها بود. با همت تک تک اعضای خانه ادبیات، هر دوره، بهتر و پرشورتر از دوره قبل و با کاهش کاستیهای قبلی برگزار شده است. این را دوست و دشمن باور دارند و به آن اعتراف میکنند. عامل این امر نیز پاکنیتی و فداکاری اعضاست که بدون چشمداشت مادی، به فراخور وظیفه خودشان، از ماهها پیش از برنامه، از کار و زندگی خود میگذرند و با تلاش شبانهروزی، جشنواره را برگزار میکنند. البته به طور طبیعی، جشنواره هنوز هم ایرادهایی دارد که در گذر زمان باید حل شود. نقد همیشه ما را بیدار میدارد. خود ما هم همیشه نشستهای آسیبشناسی برگزار میکنیم تا مشکلات را شناسایی و برطرف کنیم.
انتظار شما از مخاطبان جشنواره ـ چه آنانی که در طول روزهای برگزاری جشنواره شرکت میکنند و چه آنانی که نمیتوانند حضور بیابند ـ چیست؟
ضعفها را در کنار قوتها ببینند. به امکانات مادی و معنوی که در اختیار جشنواره قرار دارد، توجه کنند. بشر، کامل نیست. کارهایش هم کامل نیست. ما انسانها در کنار هم کامل میشویم. پشت دو روز برگزاری جشنواره، ماهها تلاش نهفته است که تازه تا یکی دو ماه بعد از آن هم ادامه دارد. خرده گرفتن بر یک ضعف کوچک و بزرگ کردن آن از انصاف نیست. برگ نظرسنجی و دفتر نظر و پیشنهاد در روزهای جشنواره وجود دارد. عزیزان همه نظرها و نقدهای خودشان را بدون مسامحه بنویسند و مطرح کنند. ما هم همیشه استفاده میکنیم. نخستین منتقد کارهای ما هم خودمان هستیم. به جز آن، دوستان از برنامههای جشنواره بهره ببرند. معلوم نیست که تا دو سال دیگر، همه ما کجا هستیم و فرصت حضور در چنین برنامههایی را داریم یا نه.
پرحجمترین بخش کارهای جشنواره کدام بخش است؟ برای پیشبرد کارها چه تدبیری اندیشیدهاید؟
دقیق نمیتوان تعیین کرد. هر بخشی سختیهای خودش را دارد. کار اجرایی کل جشنواره و امور اجرایی مربوط به هر بخشی واقعا وقتگیر و نفسگیر است. چون تقویم برگزاری جشنواره به صورت دوسالانه تعریف شده است، امور اجرایی و تصمیمگیریهای اولیه شش ماه قبل از جشنواره آغاز میشود و تا یک ماه بعد از جشنواره هم پیگیریهای بعدی آن ادامه دارد. هر چه به زمان جشنواره نزدیک میشویم، کارها بیشتر و شبانهروزیتر میشود. یک ماه آخر واقعا همه چیز به صورت فوقالعاده درمیآید. اعضای دبیرخانه تمام تلاش خود را میکنند تا آخرین هماهنگیها انجام شود و برنامهها قطعی شود.
هماهنگی با نهادهای پشتیبان، هماهنگی با نامزدهای داوری و رسیدن به ترکیب گروه داوران، دریافت و دستهبندی آثار و پیگیری داوریهای آن، هماهنگی با سخنرانان، هماهنگی اقامت و رفت و آمد مهمانان داخلی و خارج از ایران، تنظیم برنامههای دو روزه، آمادهسازی محصولات فرهنگی و انتشار کتاب و ویژهنامه، پیگیری سالن و اقامتگاه و هماهنگی برای امور خردهریز اداری و اجرایی همگی سختیهای خود را دارند.
اگر بخواهید نقدی بر کارهای گردانندگان «قند پارسی» از گذشته تا کنون وارد کنید، چه نقدی دارید؟
از دوره نخست تا کنون، تغییرهای خوبی در برگزاری جشنواره رخ داده است که دست همه همکاران درد نکند. نگاهی که خودم همیشه داشتهام، این است که از به اصطلاح کار کردن به صورت هیئتی خوشم نمیآید. کاری که درست است در آن، شاید دلسوزی نهفته باشد، ولی نابسامانی هم در آن موج میزند. همیشه بر کار کردن اداری و منضبط تأکید کردهام و به طور طبیعی، در طول این سالها تلاش کردهایم این روحیه را حاکم کنیم. البته واقعا کار سختی است؛ زیرا بیشتر دوستان ما با این روحیه کار نکردهاند و تجربهای ندارند یا برخی ممکن است این وضعیت نظاممند را در ذهن خودشان قبول نداشته باشند. با این حال، کم کم خود را با بخشهایی از این رقم کارها سازگار کردهاند. باز هم راه درازی باقی است، ولی نسبت به نیم دهه اول فعالیت خانه، وضعیت بسیار بهتر و سامانیافتهتر شده است.
همیشه به دوستانم میگویم زمان زود از دست میرود. نگویید تا فلان برنامه، فلان وقت زمان داریم. زمان مثل برق و باد میگذرد. از همین الان که فرصت هست، برای آن زمان برنامهریزی مدوّن داشته باشیم، بهتر است؛ چون همیشه ممکن است اتفاقهای ناگهانی رخ دهد که بخشی از کار به این دلیل ناقص اجرا شود. از این نمونه مشکلات، زیاد دیدهایم که امیدوارم بیشتر درس بگیریم و کمتر ضربه مادی و روحی بخوریم. وقتی کاری گره بخورد، در فرصت اندک نهایی مگر چند نفر بتوانند آن کار را درست انجام بدهند که فردی که باید انجام میداد، به دلیل سهلانگاری یا پشت گوش انداختن انجام نداده است.
اگر خاطره تلخ یا شیرینی از این دورهها دارید، بگویید.
دوره چهارم به نکوداشت استاد رهنورد زریاب اختصاص داشت. قبل از جشنواره از طریق اینترنت و با واسطه عاصف حسینی، گفتوگویی با زریاب انجام دادیم و نامههای متعددی برای پیگیری امور مربوط به آمدن و اقامت استاد در تهران میان ما و استاد رد و بدل شد. وقتی استاد به تهران آمد، من دنبال کارهای روابط عمومی در گوشه دیگری از شهر بودم، ولی استاد محبت کرده و به محض رسیدن پرسیده بود که همین دهقان که کارهایمان را با او هماهنگ میکردیم، کجاست و ضیا گوشی تلفن را به ایشان داد تا دقایقی با هم گپ بزنیم. بعد هم یک هفته، مدیر برنامههای استاد بودم و روزها و شبهای خوبی در جوار استاد گذشت. مثلا برنامههای دیداری با جناب محمود دولتآبادی، جواد مجابی، مصطفی اسلامیه، بانو مهری شاهحسینی، ناهید توسلی، سعید آذین، فرخنده حاجیزاده و شماری دیگر از بزرگان ادبیات ایرانزمین ترتیب دادم و استاد با این عزیزان ملاقات کرد.
کدام دوره برای شما خاطرهانگیزتر بوده است؟ چرا؟
همه دورهها خاطرهانگیز بودهاند؛ زیرا آدم در هر دورهاش به فراخور مسئولیتی که داشته است، خاطرهای با همکارانش و مهمانان و مخاطبان جشنواره یا با برنامهها پیدا کرده است. با دردها و شادیهای همدیگر بیشتر آشنا میشویم. به طور کلی، ذوق و شوق مخاطبان برای شرکت در جشنواره که خودم نیز یکی از آنان هستم، دلنشین است.
دوره ششم هم یکی از خاطرهانگیزترینهاست؛ زیرا روزهای سختی را گذراندیم. دکتر مولایی عزیز یکی دو ماه مانده به جشنواره به شدت بیمار شد و حتا عمل جراحی روی ایشان صورت گرفت. شب و روزهای واقعا سختی بود. یک شبانهروز کامل را هم من و آقای رجایی با نگرانی شدیدتری سر کردیم که نزدیک بود کل برنامهها لغو شود. وضعیت تندرستیشان هم لحظه به لحظه متغیر بود به صورتی که نگران بودیم حتا نتوانند برنامه نکوداشت خودشان هم شرکت کنند. دکتر مولایی یکی از آدمهای نازنین این روزگار ماست. همنشینی و همنفسی با او موهبتی است که همیشه دست نمیدهد. باز توفیق یار بود و وقتی ایشان به برنامه آمد، خیالم راحت شد. البته تا آخر برنامه هم باز نگران بودم که نکند حال ایشان در میانههای برنامه بد شود. اتفاقا با نفس گرم استاد، برنامهای باشکوه و ماندگار برپا شد.
لحظههای آخر پایان برنامه، «یا الله و یا نصیب»ی میگویم که آیا شود که این تختهپارهها ـ به قول بیدل ـ دیگربار گرد هم بیایند یا نه. در همین حال به این فکر هستم که چرا وضعیت کشوری که به آن منسوب هستیم و زادگاه بسیاری از ما همان جاست، بهبود نمییابد تا بتوانیم آزادانه و بدون سانسور زبان مادری، «قند پارسی» را در آنجا برگزار کنیم.
و سخن پایانی؟
از تک تک عزیزانی که برای برگزاری این رویداد مهم ادبی و فرهنگی، خانه ادبیات افغانستان را یاری میکنند، سپاسگزاریم. به دوستان همکارم در دبیرخانه «خدا قوت» میگویم که حضورشان مایه دلگرمی همه ماست. در این میان، واقعا شایسته است از دوست عزیزم، جناب رجایی تشکر کنم که با حوصله و صبر و متانت همیشگیاش، بار سنگینتری را این دوره بر دوش میکشد. همچنین کار با محمدحسین محمدی عزیز هم برایم تجربهاندوزانه و بسیار دوستانه بود و هست. امیدوارم شاهد برپایی باشکوه قند پارسی هفتم باشیم.