سرگردانی
فرشته حسینی (تهران ـ 1360)
از سرگردانی خیابانها میآیم
از سرگیجهی میدانها
و نورهای سرآسیمه
به چار دیوار افسرده.
میان گلهای پژمرده قالی
نگاه میکنم به عقربههایی که
قدم به قدم
نزدیکتر میکنند به پرتگاهم.
آه، با این همه سنگینی
نگاه قابشدهات بر دیوار
بیهوده مرا میپاید.
دیری است که انتظار در گامهای من
سنگ شده است
و گیسوانم که میتوانست کمند باشد
و با دلی بیامیزد،
رشتههای پوسیدهای است که زمانی خواب طراوت میبیند.
من
تنها میتوانم با غمهایم
بیرون بخزم
تا خیابانها، سرگردان
میدانها گیج
و نورها سرآسیمه شوند.