در خانه هنرمندان ایران مستند قومشناسانه «کهنیادگار سرزمین آزر» به نمایش در آمد
روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان: نشست نقد و بررسی فیلم مستند «کهنیادگار سرزمین آزر»، ساخته سمیعالله عطایی، هنرمند افغانستانی، چهارشنبه، 11 سرطان (تیر) 1393 در تالار استاد ناصری خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
پنجاهودومین برنامه از سلسلهنشستهای سینماتک که به نقد و بررسیِ فیلم «کهنیادگار سرزمین آزر» اختصاص داشت، با نمایش عمومی این فیلم آغاز شد. سپس سحر عصرآزاد، کارشناس نشست درباره فیلم سخن گفت و سمیعالله عطایی، کارگردان فیلم نیز به پرسشهای حاضران پاسخ داد.
مستند «کهنیادگار سرزمین آزر» با پیشینه پژوهشی میکوشد آیینهای نمایشی هزارهها را در افغانستان به تصویر بکشد. این مستند با شناسایی و دستهبندی این آیینها بر اصالت بومی و تاریخی ساکنان منطقه مرکزی افغانستان تأکید دارد که امروزه از آن با نام «هزارستان» یاد میشود و در قلب سرزمین خراسانِ بزرگ قرار دارد.
عطایی در آغاز سخنانش درباره چگونگی شکلگیری اندیشه این مستند گفت: «اندیشه تبدیل پایاننامه کارشناسیام به نام «آیینهای نمایشی هزارهها» به کتاب سبب شد تا به فکر گردآوری عکسهای مربوط به این آیینها بیافتم. چون عکسهای خاصی از این مراسم نبود، فکر بازسازی این صحنهها به ذهنم رسید. با این حال، چون عکس را برای بیان این امر کافی ندیدم، ایده فیلم مستند در ذهنم شکل گرفت».
کارگردان این فیلم مستند در زمینه موقعیت جغرافیایی ضبط فیلم گفت: «رفتن به منطقه هزارستان و یافتن فضای مناسب در آنجا از نظر مالی و امکانات دیگر مشکل بود. یافتن فضای بومی هزارستان در ایران نیز مشکل دیگری بود. بسیاری از مناطق ایران را گشتیم و از مکانهایی در مشهد و خراسان بازدید کردیم. با این حال، دهکده کنعان در شهرک سینمایی دفاع مقدس را مناسب این کار یافتیم».
این دانشآموخته رشته کارگردانی با بیان اینکه مستند وی رویکرد قومشناسانه دارد، هدف خود را از پیگیری تولید و پخش این فیلم چنین بیان کرد: «دغدغه اصلی من این است که بازنمایی افغانستان را در رسانههای ایران تغییر دهیم و این، یکی از قدمهاست. تا کنون هیچ فیلمی در ایران به نمایش در نیامده است که افغانستان را بدون جنگ نشان دهد. ما میخواهیم در کنار اینکه حس زندگی و شادی و زندگی بدون جنگ را به مخاطبان خود القا کنیم، فرهنگ کهن سرزمین خود را هم که شاید بخش زیادی از آن فرهنگ شفاهی باشد، حفظ کنیم و به نسل جوان مهاجر در ایران بشناسانیم».
در ادامه این نشست تخصصی، سحر عصرآزاد، کارشناسی سینمایی، سخنانش را با طرح این پرسش آغاز کرد که: «از نظر ساختار دراماتیک، مخاطب هدف فیلم شما کدام قشر از مردم هستند؟ از مستند قومنگارانه به ویژه وقتی به آیین و رسوم یک قوم میپردازد، انتظار میرود اطلاعاتی که به مخاطب میدهد، کمی پررنگتر باشد. اینجا دو راوی برای مستندتان انتخاب کردهاید که راوی خانم، بخش شاعرانه فیلم را روایت میکرد که نریشنهایش بسیار زیبا نوشته شده بود. برای هر رنگ یک شخصیت قائل شده بودید که در مراسم مختلف، آن رنگها را دنبال میکردید. بخش اطلاعاتی فیلم که یک آقا روایت میکرد، به لحاظ کمّی با بخش اول تناسب نداشت. اگر مخاطب هدفتان را افرادی در نظر بگیرید که خارج از این قوم هستند، باید بار اطلاعاتی فیلم بیشتر باشد تا بتوانند ارتباط برقرار کنند. همچنین بهتر بود فیلم زیرنویس فارسی داشته باشد؛ زیرا زبان فارسی با لهجه هزارگی دست کم برای فارسیزبانان ایرانی ناآشناست».
سمیعالله عطایی در پاسخ به سخنان این کارشناس و منتقد سینمایی گفت: «راوی ما در نسخه اول چیز دیگری بود که بنا به دلایلی به این شکل از روایت رسیدیم. اصلاً نریشن وجود نداشت. راوی ما در دل همین بازیگران بود. ابتدا نظرم این بود که تصویر باید گویای همه این مراسم باشد. معتقد نیستم که در آغاز فیلم باید توضیحاتی را بشنویم. سینما باید دیده شود. در ذات این فیلم، مسئله دیده شدن مطرح است. شاید این مراسم برای شما تازگی دارد که اتفاقاً یکی از اهداف من همین است که این پرسشها پیش بیاید که مخاطب بپرسد این آیین از کجا آمده است. راوی دوم هم که صدای مرد بود، برای این بود که بشنویم اینجا چه اتفاقی میافتد. در نهایت، به این نتیجه رسیدیم که باید راوی باشد و ما حداقل اطلاعات را به تماشاگر بدهیم. متن نریشنها دو بخش دارد. نویسنده بخشی از نریشنها ناصر حبیبیان و همسرشان هستند، اما زمینه اطلاعاتی فیلم، برگرفته از کارهای پژوهشی خودم بود که در حوزه پایاننامهام کار کرده بودم.
با حرف شما موافقم که باید فیلم را برای مخاطب ایرانی زیرنویس کنیم البته خیلی دوست ندارم زبان پارسی برای پارسیزبانها زیرنویس بشود. درست است که بازیگران کمی لهجه دارند، ولی باید دانست شاید برخی از این مراسم را با شباهتهای نزدیک در جامعه ایران هم داریم. خودم را از نظر فرهنگی جدا از ایران نمیبینم. فکر میکنم همه اتفاقهایی که آنجا میافتد، در اقوام مختلف ایران امروز هم میافتد و برای مخاطب ایرانی آشناست».
عصرآزاد در ادامه سخنان کارگردان گفت: «شاید این آیینها برای مخاطب ایرانی یا غیر هزاره هم آشنا باشد، ولی باز هم بسیاری از این موارد نامفهوم است. برای نمونه، بخش طولانی حضور دستفروش در خانه یک هزاره وارد جزییاتی شده بود که اگر مخاطب پیشینه آن را نداند، نمیتواند با آن ارتباط برقرار کند و ارتباطش با اثر کاملا قطع میشود».
عطایی با مهم خواندن بخش حضور فروشنده دورهگرد پشتون در میان هزارهها گفت: «آن قسمت بخش مهمی از فیلم است که به نکات سیاسی هم اشاره دارد و هم بحث تاریخی است، اما مخاطب هدف من، دو دسته هستند. بخشی از مخاطبان من، جامعه جهانی است که ایران هم شامل آن میشود و در واقع، میخواستم یک چهره جدید از افغانستان ترسیم کنم. این فیلم باید در سراسر جهان پخش بشود. مخاطب ما، مخاطب عام جهانی است. بخش دیگر مخاطبان، نسلی از افغانستانیها هستند که در کشورهای مهاجرنشین زندگی میکنند. آنها نسلی هستند که هیچ شناختی از فرهنگشان ندارند. فقط موضوع جنگ را میبینند؛ یعنی همان نگاه کلی که دنیا به افغانستان دارد.
در این فیلم، تلفیقی از دو نسل وجود دارد. یک نسل، نیمی از عمرشان را در افغانستان زندگی کرده و بعد مهاجر شدهاند. گروهی دیگر از نسل ما، آنها هستند که در ایران یا کشورهای مهاجرنشین متولد شدهاند. این نسل جدید با رسوم زیادی ناآشنا هستند. ما با ارجاع به آدمهای گذشته که در افغانستان زندگی کرده و با آیینها آشنا بودند، روند فیلم را پیش بردیم».
کارگردان با توجه به نگارش کلمه «آزر»، در توضیح این موضوع گفت: «ابتدا در اسم فیلم، کلمه آزر با «ذ» و به صورت آذر بود، ولی همیشه ذهنها به سمت آذربایجان و آذری میرفت. وقتی با دوستان زبانشناسمان صحبت کردیم، گفتند «آزر» با «ز» نیز همان معنای آتش را میرساند. در حقیقت آزر، همان کلمه آتش است که از هَزاره، اَزاره و آزرَه میآید و در سیری که دارد، به آتش تبدیل میشود».
سحر عصرآزاد در بخش دیگری از سخنانش به ضرورت افزایش ساختار دراماتیک فیلم اشاره کرد و از گنجاندن فیلم در آغاز و مرگ در پایان فیلم برای جلوگیری از ناگهانی جلوه کردن تغییر فضاها سخن گفت. عطایی نیز با بیان نقطه آغازین فیلم که شامل قصهگویی فالگیر و شکلگیری رابطه عاشقانه و عروسی است، آن را مقدمه تولد در عوض شدن فصل و آغاز فصل بهار دانست. وی نقطه پایانی را نیز مرگ دانست. کارگردان فیلم درباره رقصها هم به گونهگونی رقصهای هزارگی اشاره کرد و رقص پایانی فیلم را قالب تازه طراحی شده رقصهای آیینی هزارهها در فضایی سوررئال برشمرد.
نشست نخستین نمایش و نقد و بررسی فیلم «کهنیادگار سرزمین آزر» با پرسش حاضران در این برنامه مانند سامره رضایی، بازیگر؛ عارف جعفری، موسیقیدان؛ اسدالله رادمند، دانشجو و تعدادی دیگر از حاضران از کارگردان فیلم پایان یافت. چارچوب کلی پاسخهای کارگردان عبارت بود از: نابازیگر بودن افراد حاضر در فیلم، تفاوت فضای فیلم مستند با فیلم سینمایی، طول کشیدن فیلمبرداری از برخی صحنهها تا چند ماه، گستردگی آیینها و ناآشنایی بسیاری از حاضران در فیلم با این آیینها.