“درختان تبعیدی” و جریان شعر معاصر افغانستان در نشست مشترک سه نهاد ادبی و فرهنگی نقد و بررسی شد.
در نشست نقد و بررسی «درختان تبعیدی» بیان شد:
حرکت شعری افغانستان در قلمرو زبان فارسی، سالم¬تر است
روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان: در نشست مشترک سه نهاد ادبی و فرهنگی و با حضور کارشناسان ادبی، «درختان تبعیدی» و جریان شعری معاصر افغانستان نقد و بررسی شد.
نشست هفتگی خانه ادبیات افغانستان با مشارکت شهرستان ادب و حوزه هنری، در پنج¬شنبه 26 ثور (اردی¬بهشت)1392 به بررسی وضعیت شعر معاصر افغانستان با تأکید بر قالب غزل و با نیم¬نگاهی به مجموعه «درختان تبعیدی» اختصاص داشت که در آن، محمدسرور رجایی، علی داوودی، علی¬محمد مؤدب، صادق دهقان و علی¬رضا قزوه سخن گفتند.
محمدسرور رجایی: «درختان تبعیدی»، پرفروش¬ترین کتاب غرفه خانه ادبیات افغانستان بود
محمدسرور رجایی، مدیر خانه ادبیات افغانستان در ابتدای این برنامه گفت: «کتاب مجموعه غزل «درختان تبعیدی» بسیار زیباست و کتابی است که تاکنون بین فرهنگیان دو ملت و به ویژه در حوزه شعر افغانستان چاپ نشده بوده و جایش خالی بود. من نمایشگاه کتاب سال 90 را با «جانستان کابلستان» رضا امیرخانی، سال 91 را با «پایتخت فراموشی» محمدحسین جعفریان و نمایشگاه امسال را هم با این کتاب که هم از نظر ساختار گرافیکی و هم انتخاب شعرها زیبا بود، به پایان بردم».
وی افزود: «شاید اگر من جای آقای مودب و سیدضیا قاسمی بودم و میخواستم شعرهای این کتاب را انتخاب کنم، نگرش متفاوتی را به کار میبستم. چون به نظرم جای چند اسم در این کتاب خالی است و البته چند اسم هم اضافی است. البته این ایراد کتاب نیست بلکه تفاوت سلیقههاست».
رجایی ادامه داد: « «درختان تبعیدی»، پرفروشترین کتاب غرفه افغانستان در نمایشگاه کتاب امسال تهران بود و اگر باز هم نسخههای دیگری از آن داشتیم، به فروش میرفت. به یاد دارم وقتی آخرین نسخه این کتاب روی پیش¬خوان غرفه بود، جوانی روبه¬روی غرفه معطل ایستاده بود. مسئول غرفه برایم توضیح داد که این جوان میخواهد این کتاب را بخرد، اما پول ندارد و دوستش رفته با پول برگردد، اما مدت زیادی است که او را سر کار گذاشته است. آن جوان 20 دقیقه همان طور ایستاده بود.به خودم گفتم ما برای وصل کردن آمدهایم نه فصل کردن، پس به جوان گفتم اگر کتاب را میخواهید، میتوانید بدون دادن پول آن را ببرید. جوان گفت نه. باید دوستم پیدایش شود و پول کتاب را بدهم تا آن را بردارم. گفتم کتاب را ببر و یک روز پنج¬شنبه پولش را بیاور حوزه هنری. جوان قبول نکرد و 20 دقیقه دیگر را هم معطل ایستاد. در نهایت شماره حسابی به او دادم تا پول را واریز کند و کتاب را بردارد. با این اتفاق، به این نتیجه رسیدم که ما در طول 30 سال حضورمان در ایران نتوانستیم ارتباط فرهنگی را تعریف کنیم. اما این کتاب که آمد، همه را به ذوق و شوق رساند».
رجایی در پایان گفت: «در این زمینه هم باید بگویم که هم رسانهها این جا مقصرند هم رسانههای افغانستان. چون هنر، شعر و رسانه باید از هم حمایت کنند. این کتاب میتواند نگاهها را نسبت به فرهنگ مشترک ما تغییر بدهد. نه از روی تفنن که اگر از روی وسواس این کتاب را باز کنیم، رو به باغی باز میشود که پر از منظرههای مختلف است. هر کس، ارتباط صمیمی داشته باشد، از این کتاب دل¬زده نخواهد شد».
علی داوودی: کشورهای فارسی¬زبان، ظروف متصله هستند
در ادامه این برنامه، علی داوودی، مدیر دفتر شعر حوزه هنری گفت: «با رفتن سیدضیا قاسمی و مهاجرتش، در ارتباط شاعران ایران و افغانستان یک خلأ به وجود آمد. به یک معنا، ما هم مهاجریم ولی وقتی این بحث در شعر افغانستان پیش میآید، باید بگوییم که همه شعر افغانستان هم شعر مهاجرت نیست. درست است که زمانی بود، ولی امروز نیست. اینکه انسان دچار غربت بزرگ و ذاتی است، ما را به غربت بچههای افغانستان پیوند میدهد. شاید همین وجه خیلی جالب باشد. اصلاً از همین طریق با افغانستان آشنا شدیم».
داوودی ادامه داد: «قرن بیستم، قرن تنازع و تحول بوده و عمده مساله محتواییاش، حضور انسانها بوده است. این حضور انسان ها را به شکلی در ادبیات افغانستان هم میبینیم. البته نه تنها در شعر افغانستان، بلکه در شعر کشورهای اطراف و همسایه هم میتوان چنین دید. به قول استاد شفیعی کدکنی، ما و کشورهای همسایه، ظرفهای مختلف متصله¬ای هستیم که آب در آنها در یک سطح است».
مدیر دفتر شعر حوزه هنری افزود: «اشتراکی که در ادبیات کشورهای منطقه وجود دارد، ناشی از یک اتفاق بیرونی یا فرامتنی است. ادبیات افغانستان نتوانست در کشورهای غربی جایگاه خود را پیدا کند، در پاکستان هم چون زبان رسمی¬شان فارسی نیست، چنین امری میسر نشد. بنابراین، ایران مأمن ادبیات افغانستان شد و تعداد زیادی از شعرای انقلاب هم از شاعران افغان هستند».
داوودی در پایان سخنانش گفت: «این یک فاجعه است که امروز با مهاجرت عده زیادی از شاعران افغانستان به کشورهای غربی و اروپایی روبهرو هستیم. متاسفانه خیلی از شاعران خوب و قدرتمند افغان، ایران و افغانستان را ترک و برای زندگی به کشورهای دیگر مهاجرت کرده و آنجا ماندگار شدهاند».
علی¬محمد مؤدب: خراسان بزرگ، هویت مشترک ماست
علیمحمد مؤدب، مدیر شهرستان ادب و یکی از گردآورندگان این مجموعه نیز در این برنامه گفت: «برای من، افغانستان جدا از هویت خودم نیست. چون ما خراسانی و اهل تربت جام هستیم و از خردکی با افغانیها بودم. نمیدانم چرا کسانی که خودشان اتحادیه اروپا تشکیل میدهند، سعی میکنند ما را از هم جدا کنند. هنوز هم نمیتوانم درک کنم چگونه ما دو ملت هستیم. چنین چیزی برای ما مفهوم نیست. حالا این ماجراهای سیاسی اتفاق میافتد اما ما فرهنگیها باید بر اسلام و زبان فارسیمان تأکید کنیم. خراسان بزرگ، هویت مشترک ماست.».
این شاعر خطاب به شاعران افغان گفت: «آسیبی که شعر امروز افغانستان دچار آن است، جریانی است که ناامید است و دارد در شعر رشد میکند. ما و شما یک پدربزرگ مشترک به نام اقبال لاهوری داریم. سعی کنید با امید شعر بگویید و به اقبال، اقبال بیشتری نشان بدهید. اقبال را جدی بگیرید».
صادق دهقان: تحقیقی بودن این اثر تنها با برطرف شدن کاستی¬های آن در چاپ بعدی حفظ می-شود
صادق دهقان، مدیر روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان و سردبیر فرخار، سخنران بعدی بود که با برشمردن درون¬مایه¬های ادبیات معاصر افغانستان اعم از قالب¬های کهن و آزاد گفت: «جهاد و مقاومت، جنگ¬های ویرانگر داخلی، آوارگی، مهاجرت و بی¬سرنوشتی، وضعیت اجتماعی جدید کشور، عشق و تغزل آمیخته با غم، حضور پررنگ زن و انسان امروز درون¬مایه¬های ادبیات معاصر افغانستان را تشکیل می¬دهند».
دهقان در ادامه به بیان ویژگی¬های شعر و غزل معاصر افغانستان پرداخت و گفت: «تمایز نحوی و دستوری در کنار سادگی و صمیمیت زبان سبب شد شعر افغانستان در ایران جلب توجه کند. تببین واقعیت¬های تلخ و اندک شیرین سبب شد شعر مهاجرت شعری سیاه باشد، البته نه به آن معنا که سیاه¬نمایی کند؛ زیرا همه فضا سیاه بود و سیاه¬نمایی معنا نداشت. این جریان از واقع¬گرایی سطحی اولیه که به شعار پهلو می¬زد، کم ی و اعتراض¬های عریان در آن رو به افزایش است. هم¬چنین ورود مفاهیم فلسفی و اندیشه¬ای آن را از دوره پیشین خودش که بسیار ساده و بسیط بود، متمایز می¬کند. نگاه انتزاعی شاعران نیز به عینیت¬گرایی بدل شده است که نوید بخش آینده¬ای بهتر است».
سردبیر فرخار در ادامه سخنانش افزود: «در نقد این جریان شعری باید گفت متأسفانه وقتی جریان شعر امروز ما با درون¬مایه¬های جدید روبه¬رو شد، در برخورد نظام¬مند با آن¬ها ناتوان بود و به همین دلیل، شاهد آشفتگی در مضمون¬های شاعران هستیم. هم¬چنین شاعران ما از تحولات ادبی جهان بی¬خبرند و حتا به ترجمه¬های فارسی مربوط به این حوزه توجه نمی¬کنند. افزون بر آن، زبان مستقل ادبی ندارند؛ زیرا با زمانه هماهنگ نیستند و حتا مقلدان خوبی هم به شمار نمی¬روند. به همین دلایل، این جریان، هویت مستقلی ندارد و چهره شاخصی هم در آن رشد نکرده است».
دهقان با توجه دور ماندن شاعران جوان افغانستان مقیم ایران از تحولات ادبی شعر ایران، از رکود شاعران کهن¬سرا و آزاد انتقاد کرد و یکی از دلایل آن را نیز کم¬رنگ شدن پیوند میان اهالی ادب ایران و افغانستان در دهه 1380 و نیز مهاجرت¬های پی¬درپی نسل قدیم به داخل افغانستان یا غرب دانست. وی در همین زمینه با بیان ضرورت احیای فضای تبادل نظر و هم¬اندیشی و هم¬نشینی هم¬زبانان، طرح «مهمان یار» را ارایه کرد که بر اساس آن، به فراخور امکانات خانه ادبیات و حوزه هنری، شاعران و داستان¬نویسان حلقه-های متفاوت فعال در تهران و ایران به نشست¬های هفتگی خانه ادبیات دعوت شوند تا اعضای خانه با آنان از نزدیک و بیشتر آشنا شوند.
دهقان در پایان سخنانش با سپاس¬گزاری از انتشارات شهرستان ادب و آقایان مؤدب و قاسمی در بیان برخی از کاستی¬های مجموعه «درختان تبعیدی» گفت: «سلیقه بر هر اثری حاکم است؛ زیرا هر فردی نگاه خودش را دارد، ولی هر نویسنده¬ای در مقام گرد¬آورنده که بخشی از تاریخ ادبیات یک قلمرو زبانی را تدوین می¬کند، باید به تاریخ و ادبیات وفادار باشد و سلیقه¬هایش را کنار بگذارد تا بتواند مدعی شود اثرش تحقیقی است. در این اثر، از آوردن آثار شماری از شاعران پیش¬گام و فعال در گذشته ادبی این سرزمین غفلت شده است که ضرورت دارد در چاپ بعدی این اثر جبران شود تا به تحقیقی بودن آن ضربه نخورد. هم¬چنین آوردن نمونه¬های شعری از شاعرانی که تازه به وادی ادبیات قدم نهاده¬اند و در طول یک سال فعالیت هنوز نمی¬توان آن¬ها را تثبیت¬شده خواند، توجیه¬پذیر نیست. رازق فانی، احمدضیا رفعت، محمدعاقل بی¬رنگ کوه¬دامنی، آصف رحمانی، محمود جعفری، راحله یار، شکریه عرفانی، زهرا زاهدی، هارون راعون، روح¬الله روحانی، ضیا برهانی، محمود حکیمی و سلام حکیمی از کسانی هستند که نامشان در این مجموعه نیست».
علی¬رضا قزوه: حرکت شعری افغانستان در قلمرو زبان فارسی، سالم¬تر است
سخنران پایانی این نشست ادبی، علی¬رضا قزوه، مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری بود که گفت: «ادبیات امروز افغانستان مشکلاتی را که ما در دهه 80 داشتیم، دارد، اما ادبیات شما ریشه دارد. ادبیات ما و شما، مولانا دارد. مولانا یعنی سند امروز ادبیات افغانستان. یک روز میگفتیم شعر تاجیکستان بعد از فروپاشی شوروری راهی را رفته که 50 درصد ظرفیت شعر امروز ایران است. اما امروز نمیتوانیم بگوییم شعر افغانستان 80 یا 90 درصد ظرفیت شعر فارسی را دارد. اگر ترازودار منصفی باشم و به شعر ایران 100 بدهم، شاید حتی گفتن 99 درصد هم جفا به شعر افغانستان باشد؛ چون شعر این کشور رشد زیادی داشته است».
مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری گفت:«طیف شاعران مهاجر افغان به ایران بود که شعر افغانستان را حرکت داد. این یک حرکت جمعی و کلی بود که به دهه 80 رسید و به نظرم شعر افغانستان در دهه 80 حرکت سالم¬تری از شعر ایران داشت. البته در دهههای 70 و 80 بیشتر شعر انقلاب و آیینی ما تثبیت شد و اگر توجه کنید، توجه مردم به شعر آیینی بیشتر شده است. در کنار جریان اصلی دهههای 70 و 80، گروههایی بودند که میخواستند کار زبانی تازه کنند اما از معنا غافل شدند. نگران حرکتهای غیرزبانی اصیل هستم. شعرهای این کتاب، جریان اصلی شعر افغانستان هستند. البته درج 3 یا 4 غزل از برخی شاعران، اسراف بوده و چند غزل حسابی هم از شاعران مهم افغانستان در آن، جا افتاده است و برخی غلط¬های وزنی هم دارد که در چاپ بعدی باید اصلاح شود و صاحب¬نظرانی مانند استاد کاظمی هم آن را ببینند».