جواد خاوری در نشست ویژه با داستاننویسان جوان خانه ادبیات افغانستان: سوژههای داستانی را مطابق با فرهنگ خود انتخاب کنید
روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان ـ محمدعلی مرادی: نشست ویژه دیدار داستاننویسان جوان خانه ادبیات افغانستان با جواد خاوری، چهارشنبه، 15 جدی (دی) 1395 با حضور اعضای دورههای قدیم و جدید کارگاههای داستانی، مدیر خانه ادبیات افغانستان، مدیران بخش داستان و روابط عمومی و تنی چند از علاقهمندان به ادبیات داستانی برگزار شد.
این برنامه که دومین نشست خانه ادبیات افغانستان در طول یک هفته گذشته با حضور جواد خاوری به شمار میرفت، با گردانندگی تینا محمدحسینی در دو بخش اجرا شد. در بخش نخست، زهرا زمانی، تینا محمدحسینی، سمیرا بیانی، معصومه جعفری و محمدرضا جعفری داستان خواندند. در بخش دوم نیز جواد خاوری بخشی از یکی از داستانهای کتاب «گل سرخ دلافگار» را با عنوان «عشقبازی» خواند و از تجربههای زندگی خود در عرصه داستاننویسی و پژوهشهای فولکلوریک سخن گفت.
نویسنده «طلسمات» درباره آغاز داستاننویسی خود گفت: «من داستاننویسی را از ایران و شهر مشهد آغاز کردم، اما مشهدِ آن روز با امروز از زمین تا آسمان متفاوت است. من وقتی علاقهمند داستان شدم، خودم با چند تن از دوستان مثل خودم با تجربه کم، شروع به داستاننویسی کردیم که در آن زمان، نه من، نویسندههای افغانستانی را میشناختم و نه با نویسندههای ایرانی آشنایی داشتم. ما برای دایر کردن جلساتمان حتی جای مناسب نداشتیم و جلسههای ما معمولا در پارکها و روی نیمکتها برگزار میشد. یگانه منبع ما برای داستاننویسی هم یک جلد از کتاب «هنر داستاننویسی» نوشته ابراهیم یونسی بود که آن را از کتابخانه آستان قدس رضوی امانت گرفته بودیم و به نوبت مطالعه میکردیم و با هم مباحثه میکردیم. بعدها کتاب «مکتبهای ادبی» اثر رضا سیدحسینی نیز به دستمان رسید که ما حتی در فهم آن مشکل داشتیم. فقط چون فهمیده بودیم برای داستاننویسی مفید است، مجبور بودیم آن را مطالعه کنیم. بعد از آن، آهسته آهسته با نویسندگان افغانستانی آشنا شدیم و فهمیدیم زریاب کیست، سپوژمی کیست و شبیه آن. آن وقت، با بعضی از نویسندگان ایرانی نیز ارتباط برقرار کردیم».
نویسنده کتابهای «امثال و حِکَم مردم هزاره» و «دوبیتیهای هزارگی» در بخش دیگری از سخنانش افزود: «در همین ایام با مَثَلها و ترانههای بومی آشنا شدم و علاقهمند شدم تا آنها را ثبت ضبط کنم و از حالت ناشناختگی بیرون بیاورم و به دیگران بشناسانم. در اولین قدم، سراغ قصهها رفتم. در این زمینه از مادر بزرگ و خالهام کمک گرفتم و هر چه آنان میگفتند، مینوشتم. بعد سراغ قصهگویان دیگر رفتم و علاوه بر جمعآوری این قصهها تلاش میکردم آنها را با زبان معیاری تطبیق دهم. این قصهها در مجموعهای به نام «پشت کوه قاف» به همت انجمن نویسندگان افغانستان در قم به چاپ رسید که با استقبال روبهرو شد و باعث انگیزه و تشویق من به ادامه کار شد».
خاوری درباره تلاشهای مطبوعاتی خود و آغاز به کار داستاننویسی چنین گفت: «همزمان در مؤسسه دُرّ دَری نیز مصروف بودم و مسئولیت مجله این نهاد هم بر دوش من بود که باعث شده بود چندی از فعالیتهای داستانی دور بمانم. در آن وقت، سوژههای داستانی بسیاری در ذهن داشتم و منتظر فرصت بودم تا بتوانم آنها را بیان کنم. در اولین فرصت که خواستم داستان بنویسم و دست به قلم بردم، احساس کردم میتوانم داستانهای خوب بنویسم و بعد از دو ماه تلاش شبانهروزی، کتاب «گل سرخ دلافگار» را نوشتم که به چاپ رسید. بعد از آن، قصد نوشتن رمان کردم و در فکر فرو رفته بودم که چه طور میتوانم آن چه را در ذهن دارم، بیان کنم. در این هنگام با مهاجرتی دیگر روبهرو شدم و به سمت اروپا رفتم. حتی در اروپا نیز فکر نوشتن رمان رهایم نکرد. در اروپا، رمان «طلسمات» را آماده کردم. البته در این زمینه، مدیون همکاری دوستان و نویسندگان دیگر نیز بودم. وقتی برای اولین بار، «طلسمات» را برای ابوطالب مظفری فرستادم، ایشان پیشنهادهای بسیاری مطرح کرد که فکر کردم نوشتن من از نظر نویسنده حرفهای به بازبینی بیشتر نیاز دارد.
در آن هنگام، از همه مصروفیتهای دیگر دست بریدم و با حوصلهمندی کامل دست به کار شدم. بعد از یک سال احساس کردم رمان «طلسمات» اولی با ویرایششده تفاوتهایی چشمگیر دارد. آن موقع بود که قانع شدم «طلسمات» را برای چاپ بفرستم و آن، همین «طلسمات» است که با همت دوست دیگرم، محمدحسین محمدی در نشر تاک، حالا در دسترس شماست».
این نویسنده و پژوهشگر فرهنگ عامیانه افغانستان در پایان سخنانش، راهکارهایی را به نویسندگان جوان پیشنهاد کرد و افزود: «اول از همه تلاش کنید هر چه را مینویسید، مطابق با دغدغه و میل خودتان باشد. البته بدیهی است که دغدغه هر فرد با فردی دیگر متفاوت است. بعضی دغدغهها شاید فردی باشد و به درد دیگران نخورد، اما هستند دغدغههایی فردی که در عین حال، دغدغه اجتماعی و جهانی نیز محسوب میشوند. بنابراین، تلاش کنید دغدغه و افکارتان را گسترش دهید و مطابق آن پیش بروید.
دوم اینکه تلاش کنید سوژهها را مطابق با میل و فرهنگ خود انتخاب کنید، نه اینکه همیشه بخواهید از جهان دیگر گزارش بدهید؛ چون برای گزارش جهانی و فراگیر، افراد زیادی تلاش میکنند. شما هم اگر چنین کنید، راه جدیدی نرفتهاید، بلکه دنبالهرو خواهید بود. پس اگر از فرهنگ و داشتههای خود بگویید، استثنا هستید و یگانه شخصی هستید که در این زمینه مینویسید و این کار به شما هویت میدهد، مثل سلمان رشدی که از فرهنگ هندی میگفت و بهترین جایگاه جهانی را نیز کسب کرد».
خاوری در پرسش و پاسخی نیز که در پایان این نشست صورت گرفت، از تفاوتهای نگارش به زبان فارسی معیار در افغانستان و ایران یاد کرد. وی با بیان راهکارهایی آسان در این زمینه، از جوانان اهل قلم خواست با مطالعه بیشتر در زمینه فرهنگ، تاریخ، اجتماع و زبان خود، از امکانات موجود در محفلهای ادبی مهاجران به بهترین صورت استفاده کنند و نگذارند این فرصتها هدر رود. خاوری از قوت و ضعفهای زبان فارسی و گویشهای زیرمجموعه آن نیز برای جهانی شدن سخن گفت و در پایان نوید داد کتاب «شگفتیهای بامیان» که جنبه تاریخی و مردمشناسانه دارد، در آینده نزدیک در دسترس علاقهمندان قرار گیرد.
این نشست با گرامیداشت یاد جوان داستاننویس خانه ادبیات افغانستان، فرید نوری به پایان رسید. فرید نوری، یکی از اعضای خوشآتیه داستانی بود که در اصفهان میزیست و از چندی پیش با بیماری دست و پنجه نرم میکرد. سرانجام این داستاننویس جوان هفته پیش در افغانستان درگذشت که نبودش مایه اندوه دوستان و همکارانش در خانه ادبیات افغانستان شد.